شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب
شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

رضا سگ باز

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنیم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهمون جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
..... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
..... سر نماز، موقع قنوت صدای گریه اش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
به نقل از کتاب "خاطرات شهید مصطفی چمران"
روح همشون شاد. و یادمون باشه که این آرامش رو به بهای خون جوانان عزیز کشورمون بدست آوردیم. پس قدرشناس این ایثارگران بی ادعا باشیم. یا مولی علی علیه السلام.

عکس پروفایل خاص لاکچری دخترونه

در این عمری که میدانی
فقط چندی مهمانی،به جان و دل
تو عاشق باش رفیقان را مراقب باش،
مراقب باش تو به آنی،دل موری نرنجانی،
که در آخر تو میمانی
و مشتی خاک که از آنی،
دلا یاران سه قسمند گر بدانی؛
زبانی اند و نانی اند و جانی!
به نانی نان بده از در برانش،
محبت کن بیاران زبانی،ولیکن یار جانی را
نگه دار؛به پایش جان بده تا میتوانی.

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
بهار عمر خواه ای دل، وگرنه این چمن هر سال
چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هَزار آرد

خانمانـسوز بود آتـــــش آهـــــی گاهـــــی ناله ای میشکند پشت سپاهی گاهی

گر مقـدّر بشود سـلک ســــلاطــین پویـــد سالک بی خــــبر خفـته براهــی گاهی

قصه یوسف و آن قوم چه خوش پنـدی بود به عزیزی رسد افتـــاده به چاهی گاهی

هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق آتـــش افروز شود برق نگــــاهی گاهی

روشنی بخش از آنم که بسوزم چون شمع رو سپیدی بود از بخت سیاهی گاهی

عجبی نیـست اگر مونس یار است رقـیب بنشـیند بر ِ گل، هرزه گیــــاهی گاهی

چشـم گریـــــان مرا دیدی و لبخـــــند زدی دل برقصد به بر از شوق گنـاهی گاهی

اشک در چشـم ، فریبـــنده ترت میـــبینـم در دل موج ببـــــین صورت ماهی گاهی

زرد رویــــی نبــــود عیـــــب، مرانم از کوی جلـــوه بر قریه دهد، خرمن کاهی گاهی

دارم امیّـــــد که با گریه دلــت نرم کنـــــم بهرطوفان زده، سنگی است پناهی گاهی
معینی کرمانشاهی


مایهِ اصل و نَسَب در گردش دوران زَر است
دائمآ خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
کُره اسب ، از نجابت از پس مادر رود
کُره خَر ، از خریت ، پیش پیشِ مادر است
دود اگر بالا نشیند کسرِ شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
شصت وشاهد هردو دعوای بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است ؟
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعِلِ خر است
گر ببینی ناکسان بالا نشینند صبر کن
روی دریا کف نشیند ، قعر دریا گوهر است .

« صائب تبریزی »

عکس پروفایل زیبا و خاص گل

از فرمایشات امام علی (علیه السلام)
ای مالک !
بدان مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خود محورند، آنان را ببخش .
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ، ولی شریف و درستکار باش.
نیکی های امروزت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش .
بهترین های خودت را به دیگران ببخش ،حتی اگر اندک باشد .
در انتها خواهی دید آنچه می ماند میان تو و خدای توست، نه میان تو و مردم...
از فرمایشات امام علی (علیه السلام) - نهج البلاغه

روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت

حکایتی زیبا از مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی در مذمت طمع

کودکی را بود نانی با عسل
دیگری را نان تنها در بغل
در عسل او را طمع آمد پدید
دست خود را سوی آن کودک کشید
کی برادر ای تو از نسل کرام
نان تنها چون خورم من بردوام
زین عسل بخشی مرا هم گر نصیب
نبود از احسان و از لطفت غریب
گفت می بخشم تورا گر سگ شوی
چون روم دنبال من چون سگ دوی
گفت گشتم من سگت بردار راه
تا بیایم از پیت ای نیکخواه
رشته ای افکند پس در گردنش
از پی خود برد در هر برزنش
او همی رفت و دویدش این زپی
وغ وغی می کرد از دنبال وی
گشت سگ از بهر انگشتی عسل
زین عسل بهتر بود صد خم خل
آدمی را سگ کند بی گفتگو
ای تفو بر این طمع باد ای تفو
دیده ی طامع که یا رب باد کور
پر نمی گردد مگر از خاک گور
چون شنید آن گرگ از خر نعل زر
از طمع ابله شد و مفتون خر
پس دوید از حرص تا نزدیک پای
پای خر برداشت با دندان زجای
تا ز دندان نعل زراندام را
برکند زانجا و یابد کام را
خر لگد زد بر دهان و بر سرش
کرد خالی سر ز سودای زرش
یک لگد زد خر بر آن گرگ کهن
هم شکستش آسیا و هم دهن
کام نگرفته هنوز از نعل زر
در سر زر کرد دست و پا و سر
هر که را حرص و طمع از راه برد
عاقبت ناکامش اندر چاه برد
چون سرش بشکست و دندانش بریخت
ترک خر کرد و سوی صحرا گریخت
با سر و رخسار خونین آن اویس
برگرفته راه کوه بوقبیس
زار و نالان لنگ لنگان می دوید
روبهی او را بدین حالت بدید
پیش آمد کایها الفحل الامیر
این چه حالت هست کافکندت به تیر
دست و پایت را چه شد دندان کجاست
این سر و صورت چنین خونین چراست
گفت بر من از من آمد این بلا
زانکه کردم پیشه ی خود را رها
پیشه ام قصابی آمد از ازل
بود سلاخی مرا شغل و عمل
هم پدر هم جد من قصاب بود
خون گاوان و خرانشان آب بود
کی دکان نعلبندی بد مرا
نعلبندی از کجا و من کجا
گرگ صحرا خویش را رسوا کند
چون دکان نعلبندی واکند
ور بانداز خود آن کوپا کشید
هیچ سودی غیر پاسازی ندید
کار دوران را قراری داده اند
هرکسی را کار و باری داده اند
هرکه پا از کار خود بیرون نهاد
جامه و کالای خود در خون نهاد
می نبیند هرکس از هر پیشه سود
ای بسا کسها که خود را آزمود
کسب هرکس را معین کرده اند
بهر هر شغلی کسی آورده اند
گر به دست مردم استی کارشان
دیگری ناکرده است افسارشان
از چه کرد این پینه دوزی اختیار
کفش دوزی را بود بیش اعتبار
این چرا پالانگری بر خود گماشت
جامه و زربفت و دیبا را گذاشت
از چه کرد آن عطرها را خیر باد
بار کناسی به دوش خود نهاد
ریش و سبلت در نجاست پرورید
هرکه رید او رو به آنجا آورید
خلق را گر حق به خود بگذاشتی
گر نه هرکس را به کاری داشتی
ای بسی از کارها مهمل شدی
بس دکان بی‌رونق و مختل بدی
هر کسی جستی بپادار گزین
کارهای پست ماندی بر زمین
زین ره این دانای پنهان و پدید
هرکسی را بهر کاری آفرید
هرکه پا از کار خود برتر نهاد
داد هم سرمایه هم سودش بباد
هرکه دست از کسب و شغل خود کشید
تیغ غیرت دست و پایش را برید
هر که جز از شغل خود گوید سخن
مشتها از غیبش آید بر دهن

و اینم حکایت طوطی و پادشاه

ای رفیقان بشنوید این داستان
بشنوید این داستان از راستان
پادشاهی بود در ملک جهان
مالک الملک جهان و ملک جان
جمله شاهان غاشیه گردان او
جمله را سر بر خط فرمان او
آستانش پادشاهان را پناه
بود او سالار و دیگرها سپاه
در گلستان بود او را طوطیی
دلگشا ونغز و زیبا طوطئی
طوطئی خوش لهجه ی فرخ لقا
طوطئی شیربن زبان و جان فزا
آشیانش کنگره ی قصر رفیع
طوفگاهش عرصه ملک وسیع
جای او گاهی گلستان ارم
گاه در دامان شاه محترم
می نخوردی لقمه جز از دست شاه
جز ز دست پادشاه نیکخواه
قند و شکر می نهادش بر دهان
روز و شب از دست خود آن ارسلان
چونکه گشتی تشنه شاه مستطاب
دادیش از جام خاص خویش آب
درگه و بیگه انیس شاه بود
جان او با جان شه همراه بود
سرگذشتی تا لب طوطی نگفت
گاه خفتن دیده ی سلطان نخفت
صبحدم تا نطق آن گویا نشد
چشم شه از خواب نوشین وانشد
با کسی جز شاه طوطی رام نی
شاه را بی او دمی آرام نی
هر دو تن در عاشقی گشته سمر
هر یکی معشوق و عاشق آندگر
جمله معشوقان عشاق ای پسر
حالشان را اینچنین دان سر بسر
هرکه شد معشوق عاشق نیز هست
در دل او عشق شورانگیز هست
عشق عاشق هم زجذب عشق اوست
گشته پیداوین کشاکش هم ازوست
کهربا عاشق بود لیک ای عمو
کاه را بنگر که آید سوی او
این سخن را گر همی خواهی بیان
رو یحبهم و یحبونه بخوان
گر نبودی حشمت سلطان حسن
وان مناعتهای بی پایان حسن
کبر و ناز و بی نیازیهای آن
دورباش خود نماییهای آن
خوبرویان پرده برمی داشتند
ناله ها از سینه می افراشتند
پرده بر خود می دریدندی همه
سوی عاشق می دویدندی همه
رویشان بودی ز عاشق زردتر
آهشان از آه او پر دردتر
می زدندی فاش بی اندازه تر
کوس رسوایی بلند آوازه تر
آری آری عاشقان برحسن یار
عاشقند و حسن باشد پرده دار
عشق معشوقان ولی برعشقهاست
عشق خود آتش مزاج و بیحیاست
حسن را جان بخشی و دلداری است
عشق را خصلت همه خونخواری است
حسن خوبان پرده شد برعشقشان
عشقشان برحسنشان آمد نهان
ورنه عشق دلبران افزونتر است
لیلی از مجنون بسی مجنونتر است
عاشقان را عشق اگر باشد یکی
عشق معشوقان بود صد بیشکی
دوستی با هر که داری ای پسر
باشد او را مهربانی بیشتر
زین سبب فرمود حق با بندگان
سوی من آیید ای آیندگان
راه من پویید کاین را هست و بس
عشق من جویید نی هر خاروخس


لحظه وصل

به یک چشم زدن میگذرد...

این فراق است

که هر ثانیه اش یکسال است...

((محمد شیخی))

عکس نوشته شعر زیبا و عاشقانه

❤❤ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه سعدی ❤❤

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم

❤❤❤

عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه

❤❤❤

نگاهت می کنم، خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان، چشم است و چشم، از دل نشان دارد

چه خواهش‌ها در این خاموشی گویاست، نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد

❤❤❤

عکس نوشته شعر زیبا عاشقانه

❤❤❤

چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز می کنه
این فاصله داره منو بی تو مریض می کنه

این که نگات نمی کنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه اما نترس من که طرفدار توام

هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت
بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت

❤❤❤

عکس نوشته شعر زیبای عاشقانه

❤❤❤

ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟
وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟

ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من
لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟

بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم
وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای؟

❤❤❤

عکس نوشته اشعار عاشقانه زیبا

❤❤❤

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

❤❤❤

عکس نوشته شعر های زیبای عاشقانه

❤❤❤

عین خیالت نیست که رفتی از پیشم
با هر گناه تو من متهم میشم

بگو که غیر از من کی واسطه میشه
دلواپس این عشق این رابطه میشه

❤❤❤

لبخند تو خلاصه خوبی هاست

❤❤❤

لبخند تو خلاصه خوبی هاست
لختی بخند خنده گل زیباست

پیشانی ات تنفس یک صبح است
صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها
هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه زیبا

❤❤♡ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه ❤❤

قصه عشق از زمین که گذشت
از هوایی شدن هراسی نیست

پیش بینی نکن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسی نیست

قصه عشق و زندگی این است :
پرسه در کوچه های تکراری

شعرهایی برای ننوشتن
خوابگاهی برای بیداری !

❤❤❤

عکس نوشته زیباترین اشعار عاشقانه

❤❤❤

مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا

❤❤❤

عکس نوشته زیباترین شعرهای عاشقانه

❤❤❤

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنی!

مژه برهم نزنم تاکه زدستم نرود 
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی

❤❤❤

عکس نوشته اشعار عاشقانه جدید

❤❤❤

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری
مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

توانگران را عیبی نباشد ار وقتی
نظر کنند که در کوی ما گدایی هست

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

من از عهد آدم، تو را دوست دارم
از آغاز عالم، تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم، تو را دوست دارم

❤❤❤

اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی

❤❤❤

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه کوتاه

❤❤♡ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه ♡❤❤

سلطان خیالت شبی آرام نگیرد
تا بر سر صبر من مسکین ندواند

شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند

گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زنده‌ام از چنگ منش کس نرهاند

❤❤❤

عکس نوشته شعر زیبا عاشقانه

❤❤❤

تو را با قلب و جانم برگزیدم
وزین نامردمی ها دل بریدم

به شوق دیدن روی تو ای دوست
هزاران غمزه و نازت خریدم

❤❤❤

عکس نوشته شعرهای زیبا برای پروفایل

❤❤❤

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب 
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

❤❤❤

عکس نوشته شعر زیبا

❤❤ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه حافظ❤❤

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی

سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی

در گوشه سلامت مستور چون توان بود
تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی

❤❤❤

عکس نوشته شعرهای زیبا

❤❤❤

کجـا باید بــرم… یه دنیا خاطره ات، تورو یادم نیـاره؟
کجــا باید برم… که یک شب فکرِ تو، منوُ راحت بذاره؟

❤❤❤

عکس نوشته شعرهای زیبا برای پروفایل

❤❤❤

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی!
سفر کرده با خانه من چه کردی…

جهان من از گریه ات خیس باران…
تو با سقف کاشانه من چه کردی…

تو با قلب ویرانه من چه کردی…
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی…

❤❤❤

من عاشق جشمت شدم

❤❤❤

من؛ عاشقِ چشمت شدم… شاید کمی هم، بیشتر!
چیزی در آن سویِ یقین… شاید کمی هم کیش تر
آغاز وُ ختمِ ماجرا؛ لمسِ تماشایِ تو بود
دیگر فقط تصویرِ من؛ در مردمک های تو بود
من؛ عاشقِ چشمت شدم

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه مفهومی

❤❤❤

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت!

خوب می دانم که “تنهایی” مرا دق می دهد
عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت!

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه پروفایل

❤❤❤

مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق

مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه برای عشقم

❤❤❤

ای قطب کشاننده پر جاذبه دیگر
وقت است دل آهنی ام را بربایی

گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم
دشنام و جفایی و دعایی و وفایی

یک عالمه راه آمده ام با تو و یک بار
بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه اینستاگرام

❤❤❤

یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه جدید

❤❤❤

تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی
داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم

میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من
ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه لاکچری

❤❤♡ گزیده ای از بهترین اشعار احمد شاملو ♡❤❤

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

❤❤❤

من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی

❤❤❤

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه جدید

❤❤❤

بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم می دهد
این است که چرا نمی توانم بیشتر دوستت بدارم
و بیشترین چیزی که درباره حواس پنجگانه عذابم می دهد
این است که چرا آنها فقط پنج تا هستند نه بیشتر!؟
زنی بی نظیر چون تو
به حواس بسیار و استثنایی نیاز دارد
به عشق های استثنائی
و اشک‌های استثنایی…

❤❤❤

پیام دادی و گفتی که من خوشم بی تو

❤❤❤

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو

پیام دادم و گفتم بیا خوشم می‌دار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه مفهومی زیبا

❤❤❤

هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

❤❤❤

عکس نوشته عاشقانه خاص

❤❤♡ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه ♡❤❤

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد

با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد

در خیال آمدی و آینه‌ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد

بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند
قطره‌ای قصد نشان دادن دریا دارد

تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد

عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن‌ها که خدا با من تنها دارد

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون
دیر برخواستی از خواب خوش‌ ای بخت نگون!

عقل من گرچه به جز چون و چرا هیچ نداشت
بعد انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون

چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم
تا بغلتیم در آغوش تو‌ای رود! به خون

دل بی حوصله صدبار فرو ریخته بود
زیر این سقف نمی‌زد اگر آن آه ستون

پاسخی در خورد پیچیدگی موی تو نیست‌
می‌کشد کار من از فکر تو آخر به جنون

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آینه شدن‌ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!

بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت‌ ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤♡ عکس نوشته اشعار زیبا و عاشقانه ♡❤❤

سر گیسوی تو در مشت گره خورده‌ی باد
خبر از خانه‌ی ویران شده در مه می‌داد

من همان نامه‌ی نفرین شده بودم که مرا
بار‌ها خط زد و تا کرد، ولی نفرستاد

داس بر ساقه‌ی گندم زدی و بی خبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد

هر چه فریاد زدم، کوه جوابم می‌کرد
غار در کوه چه باشد؟: دهنی بی فریاد

داشتم خواب شفایی ابدی می‌دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد

بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره‌ای تار ندارم در یاد

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

آن قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار

این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار

این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دلسنگی دیوار

هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر
تکرار… و تکرار… و تکرار … و تکرار…

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست؛ نه چنگیز، نه تاتار!‌

ای شعر، چه می‌فهمی ازین حال خرابم؟
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار

حق است اگر مرگ ِ. من و عالم و آدم.
بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صدبار!

تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم.
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار…

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

این چیست که، چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من، اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام‌ای غم به گمانم

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه سنگین تو من کمترم آیا
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم‌

ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

❤❤❤

عکس نوشته شعر عاشقانه

❤❤❤

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم ؟!
حال همه خوب است . من اما نگرانم …

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر ؛
مثل خوره افتاده به جانم ، که بمانم …

چیزی که میان من و تو نیست غریبی است ..
صد بار تو را دیده ام ای غم ؛ به گمانم !

” انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
انقدر که خالی شده بعد از تو جهانم … “

از سایه ی سنگین تو من کمترم ایا ؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق مرا بیشتر از پیش بمیران
انقدر که تا دیدن او زنده بمانم !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد