عصر عاشورا بود و امام حسین(علیه السلام) در میدان ایستاد، جگر او از تشنگى مى سوخت، همه یاران و عزیزانش شهید شده بودند و اکنون او آماده شهادت بود، او به قلب لشکر هجوم برد... ساعتى بعد، هجوم تیر و سنگ و نیزه باریدن گرفت و تیرها بر بدنش نشست... سنگى بر پیشانىِ او اصابت کرد و خون از پیشانى او جارى شد و سپس تیرى بر قلب او نشست، صداى او در دشت کربلا پیچید: بار خدایا! همه این بلاها در راهِ تو چیزى نیست.

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند / قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضى کند
خدا چو هست رهنمون، مگر دگر چرا و چون / که او کند هر آنچه را که حکمت، اقتضا کند
ز قدرت یداللّهى، کسى ندارد آگهى / وسیلهاش بود علىّ، خدا هر آنچه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علىّ است یکّه قهرمان / نِگر که دست حقّ عیان، قتال اشقیا کند
به روى دوش مصطفى، نهد چو پاى مرتضى / نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند.
آیه الله دستغیب می گوید : در اوقات مجاورت حقیر در نجف اشرف در ماه محرم ، سال ۱۳۵۸ از طرف حکومت عراق. قمه زدن و سینه زدن و بیرون آمدن دسته جات منع شده بود ، شب عاشورا برای این که در حرم مطهر و صحن شریف سینه زنی نشود از طرف حکومت ، اول شب درهای حرم و رواق را قفل کردند و هم چنین درهای صحن را و آخرین دری که مشغول بستن آن شدند در قبله بود و یک لنگه آن را بسته بودند که ناگاه جمعیت دسته دسته سینه زن هجوم آورده وارد صحن شده و رو به حرم آوردند درها را بسته دیدند در همان ایوان مشغول عزاداری و سینه زنی شدند . ناگاه عده ای شرطی با رییس آنها آمده و آن رییس با چکمه ای که به پا داشت در ایوان آمده و بعضی را می زد و امر می کرد آنها را بگیرند ، سینه زن ها بر او هجوم آوردند و او را بلند کرده و در صحن انداختند و سخت او را مجروح ساختند و چون دیدند ممکن است قوای دولتی تلافی کنند و بالاخره مزاحمشان شود ، با کمال التجا و شکستگی خاطر همگی متوجه در بسته حرم شده و به سینه می زدند و می گفتند : ( یا علی فک الباب ) ما عزادار فرزندت هستیم . پس در یک لحظه ، تمام درهای حرم و رواق و صحن گشوده گردید و بعضی موثقین که مشاهده کرده بودند برای حقیر نقل کردند که میل های آهنین که بین درها و دیوارها بود وسط آنها بریده شده بود . و سینه زنان وارد حرم مطهر می شوند سایر نجفی ها که با خبر میشوند همه در صحن و حرم جمع می شوند و شرطی ها پنهان می گردند . موضوع را به بغداد گزارش می دهند دستور داده می شود که مزاحم آنها نشوید . در آن سال در نجف و کربلا بیش از سال های گذشته اقامه عزا شد و این معجزه باهره را شعرا در اشعار خود نقل نموده و منتشر ساختند . از آن جمله یکی از فضلای عرب اشعار یکی از ایشان را بر لوحی نوشته و به دیوار حرم مطهر چسبانده بود و بنده هم چند شعر آن را همان وقت یادداشت کردم بدین قرار :
من لم یقر بمعجزات المرتضی
صنو النبی ( ص ) فلیس بمسلم
متحت لنا الابواب راحه کفه
اکرم بتلک الراحتین و انعم
اذا قد ارادوا منع ارباب العزا
بوقوع ما یجری الدم بمحرم
فاذا الوصی براحیته ارحوا
او ماففک الباب حفظا للدم
و چنان چه در شعر آخر اشاره شد ، راستی اگر این عنایت از طرف آن حضرت نشده بود ، قتنه عظیمی بر پا می شد و خون ها ریخته می گردید ، صلوات الله و سلامه علیه.
در زمان ابوبکر و عمر، زلزله شدیدى در مدینه رخ داد، به طورى که عموم مردم ترسیدند. نزد ابوبکر و عمر رفتند، مشاهده کردند آن دو نفر از شدت ترس به شتاب حضور امیرالمؤ منین (ع ) میروند. مردم هم به تبعیت آنها حضور آن حضرت رسیدند. امیرالمؤمنین (ع ) از منزل خارج شدند. همه در عقب آن بزرگوار رفتند تا به باروى شهر رسیدند. آن حضرت روى زمین نشست مردم هم اطراف او نشستند. دیوارهاى مدینه مانند گهواره حرکت مى کرد اهل مدینه از شدت ترس صداهاى خود را بلند کرده و فریاد مى زدند: یا على به فریاد ما برس ، هرگز چنین زمین لرزه اى ندیدیم . لب هاى آن حضرت به حرکت آمد و با دست به زمین زد و فرمود: اى زمین آرام و قرار بگیر. زمین به اذن خدا ساکت شد و قرار گرفت . مردم از اطاعت و فرمانبردارى زمین از امیرالمؤمنین تعجب کردند، فرمود: شما تعجب کردید که اطاعت امر من نمود وقتى به او گفتم : قرار بگیر؟
عرض کردند: بلى ، یا امیرالمؤ منین . فرمود: من همان انسانى هستم که خداوند در قرآن مى فرماید: (و قال الانسان مالها) به زمین مى گویم بیان کن براى من حوادث و اخبارى که بر روى تو واقع شده و انجام گرفته است و به من بگو عمل هایى که مردم در روى تو به جا آورده اند. پس از آن فرمود: اگر این همان زمین لرزه هایى بود که خداوند در سوره زلزله مى فرماید زمین به من اخبار خود را خبر مى داد، ولى آن نیست.
در حدیث آمده است که پیغمبر (ص ) فرمود: آیا مى دانید که اخبار آن چیست ؟ گفتند: خدا و پیامبرش داناتر است . فرمود: اخبار آن این است که شهادت مى دهد بر هر بنده و کنیز و هر مرد و زن به آن چه در روى آن انجام داده مى گوید: فلانى ، فلان کار را در فلان روز از فلان ماه انجام داده . این خبر دادن زمین است.
گل حیات
در زمانی که در ونکوور کانادا بودیم ، تصمیم گرفتیم اطلاعاتی درباره مدیتیشن بدست آوریم. به کمک یک معلم هندی که در محله ما زندگی می کرد شروع به یادگیری کردیم. من وهمسرم با جدیت بسیار مایل به درک مدیتیشن بودیم. سرانجام یک روز بعد از ۴ یا ۵ ماه تمرین مدیتیشن ، دو فرشته قد بلند که در حدود ده فوت قد داشتند در اتاق ما ظاهر شدند. یکی از آنها سبز و دیگری بنفش رنگ بود. می توانستیم از داخل بدن شفاف آنها ببینیم اما آنها واقعاً وجود داشتند. ما انتظار وقوع چنین چیزی را نداشتیم، حتی درخواست هم نکرده بودیم. فقط روشی را که استادمان به ما گفته بود دنبال می کردیم. فکر می کنم خود استادمان هم کاملاً این موضوع را درک نکرد چون سوالات بسیاری از ما می کرد. از آن لحظه به بعد زندگی ام هرگز مانند گذشته و حتی نزدیک به آن هم نبود. اولین کلماتی که فرشتگان به ما گفتند این بود: “ما، شما هستیم” نمی دانستم این جمله چه معنایی می دهد. پرسیدم: شما ، ما هستید؟ سپس آنها به آرامی مطالب مختلفی درباره خودم و جهان و ساختار آگاهی به من یاد دادند. در نهایت قلب من به روی آنها کاملاً گشوده شد. می توانستم وجود عشق سرشاری را از طرف آنها احساس کنم که کاملاً زندگی مرا تغییر داد. در طول سالیان متمادی آنها مرا به سوی ۷۰ معلم مختلف راهنمایی کردند. آنها در زمان مدیتیشن، آدرس و شماره تلفن کسی را که می باید ملاقات می کردم را به من می دادند. حتی به من می گفتند که باید اول به آنها تلفن بزنم یا مستقیماً آنها را ملاقات کنم ومن هم آن امر را اجرا می کردم. همیشه شخص انتخاب شده بسیار درست بود. سپس به من دستور داده می شد تا مدتی را با آن شخص بگذرانم. بعضی مواقع درست در میانه یک تدریس فرشتگان به من می گفتند :“ کافی است و محل را ترک کن . کار را انجام دادی”
به یاد می آورم زمانی که آنها مرا به سوی رام داس فرستادند. در حدود سه روز در خانه آن شخص ماندم، متعجب از اینکه قرار است چه کاری انجام دهم. سپس یک روز به طرف او رفتم و خواستم شانه او را لمس کنم تا چیزی به او بگویم ناگهان آنچنان شوکی به من وارد شد که فکر کردم زمین خورده ام. فرشتگان گفتند: “همین بود. حالا می توانی بروی.” و من اطاعت کردم. بعدها من و رام با هم دوست شدیم ولی چیزی را که قرار بود از او یاد بگیرم در همان لحظه یاد گرفته بودم. تعلیمات نیم کارولی بابا ،مربی رام برای من بسیار با اهمیت است. اعتقاد او این بود که بهترین شکل برای مشاهده خداوند، مشاهده وی در هر شکلی است. همچنین تحت تعلیمات یوگاناندا قرار گرفتم و وجود او را گرامی می دانم. بعدها درباره شخصیت و کارهای سری یوکتسوار صحبت خواهیم کرد.
عالم ذر
چگونه به عهدی که در عالم ذرّ بستیم استوار بمانیم؟
پس از مطالعه ی بحث قبل، به این فکر میافتیم که چه کنیم تا دچار نسیان و فراموشی نشده و عهد خویش را زیر پا نذاریم. بسیار بوده اند کسانی که میثاق الهی را از یاد برده و یا دچار تبدیل طینت شده اند. در دعایی که از ناحیه ی مبارک و مقدس حضرت بقیة اللّه الأعظم، صاحب الزمان «صلوات اللّه علیه و عجل اللّه فرجه» رسیده و پس از زیارت آل یاسین (علیهم السلام) خوانده میشود؛ کلید سعادت و شاهراه حسن عاقبت، به ما معرفی میشود؛ همان کلیدی که قفل همه ی مشکلات ما را باز کرده و مانع فراموشی عهداللّه میباشد. در این فراز از دعای پس از زیارت آل یاسین (علیهم السلام) راهکار وفای به عهد عالم ذرّ آمده است: خدایا! من از تو میخواهم که بر محمد پیامبر رحمتت و کلمه نورت درود فرستی و دلم را با نور یقین و سینهام را با نور ایمان و فکرم را با نور نیّت و ارادهام را با نور دانش و نیرویم را با نور عمل و زبانم را با نور صداقت و دینم را با نور بصیرتها از سوی خودت و دیدهام را با نور روشنایی و گوشم را با نور حکمت و مودّتم را با نور دوستی محمّد و خاندانش (درود بر ایشان) پر کنی تا دیدارت کنم درحالی که به عهد و پیمانت وفا کرده ام؛ پس رحمتت مرا فرا بگیرد و مرا غرق رحمت کنی.
پس برای اینکه انسانی در قیامت، مشمول رحمت خدا شود لازم است که در دنیا به عهدی که با خدا در عالم ذرّ بسته وفا کرده باشد و برای اینکه به این امر مهم موفق شود باید اعضا و جوارحش منوّر به انواری ملکوتی شود. قلبش به نور یقین، سینه اش به نور ایمان، افکارش به نور نیّتهای پسندیده، اراده اش به نور دانش (آل محمد (علیهم السلام) قوتش به نور اعمال نیکو، زبانش به نور صداقت، دین و عقیده اش به نور بصیرت وآگاهی، چشمش به نور بینایی حقایق، گوشش به نور حکمت و دوست داشتنش، منوّر به نور محبت محمد و آل محمد (علیهم السلام) نورانی شود. این است راه نجات؛ پس به تحصیل این نورها باید بکوشیم.
ائمه اطهار (علیهم السلام) که خود یکی از میثاقهای عالم ذرّ بوده اند؛ به عنوان شاهدان خلقت نیز در آن عالم حضور داشته، و به همین دلیل، علومی در آن سرا به ایشان عطا شده که دیگران از داشتن آن محروم بوده اند. یکی از این علوم، شناختن دوستان از دشمنانشان، در آن عالم است. به تعبیر دیگر چون ایشان در عوالم پیشین، به عنوان شاهدان خلق، حاضر بوده اند، دیده اند چه کسی کدام میثاق را پذیرفته و چه کسی از چه طینتی آفریده شده است. امام صادق (علیه السلام) از جدّ اطهرشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند که ایشان فرمودند:
خدا امت مرا در عالم طینت برایم مجسّم کرد، و نام هاى ایشان را به من آموخت، چنان که همه نامها را به آدم آموخت، آنگاه پرچمداران (امامان، پیشوایان و زمامداران هر زمان) بر من گذشتند و من براى على (علیه السلام) و شیعیانش آمرزش خواستم و پروردگارم یک مطلب را درباره ی شیعیان على (علیه السلام) به من وعده داد. عرض شد: یا رسول اللّه! آن مطلب چیست؟ فرمودند: آمرزش براى ایمان آورندگانشان، و درگذشت از گناهان، براى کوچک و بزرگشان، و اینکه گناهان ایشان به حسنه و ثواب مبدل شود. و همان بزرگوار، روزى در جمعى از اصحاب خویش دو بار فرمودند: خداوندا! برادران مرا به من نشان بده. اصحاب عرض کردند: یا رسول اللّه! مگر ما برادران شما نیستیم؟ حضرت فرمودند: نه! شما اصحاب من میباشید. برادران من، مردمى در آخر الزمان هستند که به من ایمان میآورند، با این که مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نام و نام پدرانشان، پیش از آن که از صلب پدران و رحم مادرانشان بیرون بیایند، به من شناسانده است. پایداری آنها بر دین خود، از صاف کردن درخت خاردار با دست در شب ظلمانى، دشوارتر است و یا مانند کسى است که پاره اى از آتش را در دست نگاه دارد. آنها چراغ هاى شب تار میباشند. پروردگار، آنان را از هر فتنه تیره و تارى نجات میدهد. امام حضرت ابوالحسن الرضا «علیه آلاف التحیة و الثناء» نیز از قول جدّشان حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمودند:
تمام امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر ایشان در عالم طینت عرضه شدند؛ پس همه ی ایشان را به نام و نام پدر و خلق و خو شناختند. راوی گوید: خدمت آن حضرت عرض کردیم: فدایتان شویم آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همه ی امت را از ابتداء تا انتهاء، دیده اند؟ فرمودند: جدّم حضرت باقر (علیه السلام) اینگونه فرموده اند.
و همچنین شکافنده ی علوم اولین وآخرین؛ یعنی حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند:
حضرت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال امتم را در حالی که در عالم طینت بودند، به من نشان داد و اسامی ایشان را به من تعلیم داد؛ آنطور که به آدم، اسماء را آموخت؛ پس پرچمداران (پیشوایان و تابعانشان) از مقابل من عبور کردند و من برای تو و شیعیانت استغفار کردم. امام صادق (علیه السلام) هم فرمودند: مردی به امیرمؤمنان علی (علیه السلام) عرض کرد: من شما را دوست میدارم. امام به او فرمودند: دروغ میگویی! دومرتبه عرض کرد: نه به خدا قسم! من شما را دوست دارم و ولایت شما را به دل دارم. باز آن حضرت به او فرمودند: دروغ میگویی! گفت: سبحان اللّه! من برای شما قسم میخورم که شما را دوست دارم و شما میفرمایید که دروغ میگویم؟! حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمودند: آیا نمی دانی که خداوند دوهزار سال پیش از آفرینش بدنها ارواح را آفریده و آنها را در هوا ساکن ساخت؛ پس ایشان را بر ما اهلبیت عرضه نمود و به خدا قسم هیچ روحی آنجا نبود مگر آنکه ما بدنش را میشناسیم و من تو را در آنجا (در زمره محبینمان) ندیدم، پس کجا بودی؟. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: در آتش بوده است. پنجمین امام معصوم؛ حصرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: خداوند، میثاق شیعیان ما را از صلب آدم گرفته است و ما از آن میثاق، محبت دوستانمان را میشناسیم گرچه به زبان، خلافش را آشکار کنند و به دشمنی دشمنانمان نیز عارفیم و لو اینکه ظاهراً دوستی ما را ابراز نمایند.
پاسخ به اشکالاتی پیرامون عالم ذرّ.
واقعه ی عظیم عالم ذر، با آن همه عجایب فراوانش برای عده ای، چیزی چون افسانه و خیالات بوده و باور پذیری اش را برای ایشان ناممکن ساخته است. درست به همین دلیل و به خاطر عدم ایمان راسخ به فرمایشات عترت طاهره (علیهم السلام)، به قصد انکار آن مراسم باشکوه، به توجیهات و اشکالاتی چنگ زده تا بتوانند این عدم تصدیق خویش را موجّه جلوه دهند. در ذیل به ذکر بعضی از این اشکالات پرداخته و با استعانت از حضرت رب العالمین و طلب یاری از خلیفه ی او؛ حضرت ولی اللّه الاعظم (علیه السلام) پاسخی در خور، برای آنها بیان خواهیم کرد.
۱- چرا چنین عالم و پیمانی را به یاد نمی آوریم؟
از مهمترین اشکالات مطرح شده درباره ی عالم ذر، عدم یادآوری آن عالم و اتفاقات واقع شده در آن است. ما برای پاسخ به این اشکال از دو راه پیش میرویم؛ اول: پاسخی نقضی و دوم: جوابی حلّی.
اما پاسخ نقضی ما به این اشکال این است که ما بسیاری از چیزها را فراموش کرده و میکنیم و فراموش کردن ما به معنای عدم وجود آنها نیست. به فرض، ما هیچ کدام آن زمانی را که از مادر به دنیا آمده ایم به خاطر نداریم و یا دوران طفولیت خویش را به یاد نمی آوریم، در حالی که چنین دورانهایی وجود داشته؛ ولی ما از یاد برده ایم. تصور کنید اگر در این عالم، فقط یک انسان به دنیا آمده بود و به دنیا آمدن انسانهای دیگر و بزرگ شدن ایشان را ندیده بود؛ اگر به او گفته میشد که تو روزی، به این کیفیت، متولد شدی، آیا به راحتی این سخن را میپذیرفت؟ ما امروزه تولد دیگران و بزرگ شدن ایشان را دیده ایم که برای خودمان نیز تصدیق میکنیم وگرنه ممکن بود همین را هم منکر شویم. بسیاری از ما، وقایع مهم زندگی خویش را با آنکه در همین دنیا اتفاق افتاده از یاد برده ایم و وقتی در یک فیلم و یا تصویر، آنها را میبینیم باور نمی کنیم که انجام دهنده ی این افعال، خودِ ما هستیم. پس فراموش کردن چیزی دلیل بر نبود آن نیست. از دیگر سوی، خدای متعال درباره ی مجرمین در روز قیامت میفرماید:
«یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یوْمَئِذٍ زُرْقًا یتَخَافَتُونَ بَینَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا نحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یقُولُونَ إِذْ یقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِیقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا یوْمًا»
روزى که در صور دمیده مى شود و در آن روز مجرمان را کور برمى انگیزیم. میان خود به طور پنهانى با یکدیگر مى گویند شما (در دنیا) جز ده روز بیش نمانده اید ما داناتریم به آنچه مى گویند آنگاه که نیک روش ترین آنان مى گوید بیش از یک روز نمانده اید.
در جای دیگر میفرماید: وَیوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَیرَ سَاعَةٍ کَذَلِکَ کَانُوا یؤْفَکُونَ. و روزى که رستاخیز بر پا شود مجرمان سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى در این دنیا درنگ نکرده اند. و در آیه ای دیگر درباره ی همه کسانی که محشور میشوند میفرماید: یوْمَ یدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا قَلِیلا. روزى که شما را فرا مى خواند پس در حالى که او را ستایش مى کنید اجابتش مى نمایید و مى پندارید که جز اندکى [در دنیا] نمانده اید. و فرموده: کَأنَّهُمْ یوْمَ یرَوْنَهَا لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا عَشِیةً أَوْ ضُحَاهَا. روزى که آن (قیامت) را مى بینند گویى که آنان جز شبى یا روزى در دنیا درنگ نکرده اند.
مضمون مشترک تمام آیات فوق این است که چون انسانها از این دنیا بروند و روز قیامت محشور شوند، گمان کنند که جز ساعتی در این دنیا نبوده و اکثر وقایع زندگی خویش و روزها و شب هایش را از خاطر ببرند، منکر اعمال خویش شده و پس از شهادت شاهدان و دیدن اعماشان (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و... ) آنها را به یاد آورند؛ حال میتوان گفت که چون این دنیا و کردار خویش را فراموش کرده اند؛ پس دنیایی وجود نداشته و ایشان در آن مرتکب اعمالی نشده اند؟ از این آیات معلوم میشود که سختی سفر از عالمی به عالم دیگر در محفوظات انسان، تأثیر گذاشته و او را سردرگم میکند. یاسر، خادم حضرت رضا (علیه السلام) گوید: آن حضرت فرمودند: ترسناک ترین موقعیتها براى انسان، سه موقعیت است: روزى که زاده مى شود و از شکم مادرش خارج مى گردد و دنیا را مى بیند، و روزى که مى میرد و آخرت و اهل آن را مشاهده مى کند، و روزى که مجدّدا زنده مى شود و احکامى را مى بیند که در دار دنیا ندیده بود. نتیجه ی این فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) این است که عبور از یک عالم به عالم دیگر سخت ترین اوقات بر بنی آدم است و شاید به همین دلیل، انسانی را که هشتاد سال در این دنیا، اقرار و اعتراف به ربوبیت خدا و رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نموده، هنگام مرگ و زمان تدفین و پس از خاکسپاری، بارها تلقین کنند که بگو خدای من، اللّه جل جلاله و رسول من، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بله! سختی سفر قیامت با او کاری کرده که چه بسا تمام عقایدش را بالاخص اگر فقط بر زبان بوده و در دل رسوخ ننموده، فراموش کرده وزبانش از بیان عقایدی که هر روز بارها آن را تکرار میکرده الکن شده است. بعضی از ما انسانها به خاطر غافلگیر شدن در یک حادثه ی سخت، حتی خویشتنِ خویش را از یاد میبریم؛ چه رسد به اینکه سفری سخت، پشت سر گذاشته و وارد عالمی جدید شویم. پس همانطور که هنگام مرگ، برخی دانستههای خویش را از یاد میبریم و در قیامت، دنیا را فراموش میکنیم؛ ممکن است زمان به دنیا آمدن، عوالم پیشین را از یاد برده باشیم و این چیزی محال و غیر طبیعی نیست.
اما جواب حَلّی این که چرا ما عالم ذرّ را به یاد نمی آوریم این است که اصلا خدای متعال به حکمت کامله اش چنین اراده فرموده که ما آن عالم را فراموش کرده و به یاد نیاوریم و از این اراده اش در آیات قرآن سخن به میان آورده است: وإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ. و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم. اصلاً بنا نبوده کسی در دنیا آن را به یاد آورد؛ بلکه اراده ی مقدس او بر این امر مقرر گشته که مردم در قیامت، روز اَلست را به خاطر بیاورند. زراره گزارش دهد که از مفسر واقعی قرآن؛ یعنی حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ» پرسیدم، فرمودند: حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین کسی بودند که پاسخ خدا را داده و گفتند: بلی. عرض کردم: آیا مردم، خدا را بالعین دیدند؟ فرمودند: معرفت در دل ایشان ثبت شد؛ ولی (جریان) میثاق را از یاد ایشان برده اند وروزی به خاطر آورند و اگر آن عهد و میثاق نبود، کسی خالق و رازقش را نمی شناخت. بنای الهی این بوده که مردم، عوالم پیشین را فراموش کنند؛ گرچه روزی به یاد خواهند آورد "و آن روز، یوم الحساب است نه یوم العمل" تا بتوانند با اختیار خویش در این دنیا مسیر خیر و شرّ را انتخاب کرده و بپیمایند. در نتیجه، پرسشِ سؤال کننده که بپرسد چرا ما عالم ذرّ را به یاد نمی آوریم، مثل این است که سؤال کند: چرا روز، روشن و یا چرا خورشید، تابان است و... اصل اراده ی خدا از همان روز بر اساس اعلامی که فرموده به فراموش کردن عالم ذرّ در دنیا بوده و تبیین آن روز و جزئیاتش را به عهده ی کسانی گذاشته که نخواسته فراموش کنند و همه چیز را با دقت دیده و شاهد همه ی ریزه کاری هایش بوده اند. آل محمد (علیهم السلام) که عوالم پیشین را دیده اند برای ما از اسرارش سخن گفته و کمی از پرده هایش را بالا زده اند؛ حال ما معترضانه میپرسیم: چرا ما آن روز را فراموش کرده ایم؟
حدیث :
- امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و ایشان از على علیه السلام روایت فرمود که : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: همانا خداوند جل جلاله هرگاه ببیند که اهل قریه اى در انجام گناهان زیاده روى مى کنند در حالى که در آن قریه سه نفر از مومنین وجود دارند به آن اهل زمین قریه خطاب مى کند که : اى اهل نافرمانى من ! اگر در بین شما مومنین نبودند همان مومنینى که به خاطر جلال و بزرگى من یکدیگر را دوست دارند و به وسیله نمازشان زمین من و مساجد مرا آباد مى کنند و از خوف من سحرگاهان به استغفار مى پردازند، عذاب خود را بر شما نازل مى ساختم سپس باکى ندارم (که چه مى شود).
حدیث :
- روایتى دگیر شبیه به روایت گذشته از عبدالله بن جعفر روایت شده است با این اضافه که فرموده است : رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که زشتکارى اش او را بد حال کند و نیکو کارى اش او را شادمان سازد چنین کسى مومن است .
حدیث :
- امام على بن حسین زین العابدین علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرمود: همانا روزگار سه روز است که تو (اى انسان خواه ناخواه ) در میان این سه روز خواهى بود، دیروز با هر آنچه در آن بود گذشت پس هرگز باز نمى گردد، پس اگر تو کار خیرى در آن انجام داده اى از رفتنش اندوهگین نیستى و از روى آوردن آن روز بر خودت شادمانى ، و اگر در آن روز (در انجام وظایف خود) کوتاهى کرده اى به خاطر رفتن آن روز کوتاهى خودت حسرت زیادى خواهى داشت ، و تو از فرداى خودت در امیدى بیهوده به سر مى برى ، نمى دانى شاید به فردا نرسى و اگر هم برسى شاید همانند دیروزت بهره اى در آن جز تفریط و کوتاهى کردن (در انجام وظایفت ) نداشته باشى - تا آنجا که فرمود: همانا امروزت را دریاب همین روزى که در آن صبح کرده اى و حقیقتا بر تو سزاوار است که اندیشه کنى و در کوتاهى هاى دیروز گذشته ات تفکر کنى که چه نیکى هایى از دست تو رفت و آنها را براى خود کسب نکردى و از چه بدیهایى باز نایستادى - تا آنجا که فرمود: - پس عمل کن یا (از بدیها) باز ایست و خداوند در این راه یاور توست .
حدیث :
- امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامى که روز فرا مى رسد (خطاب به انسان ) مى گوید: اى فرزند آدم ! تو در این روزت کار خیر کن تا من در روز قیامت نزد پروردگارت به نفع تو گواهى دهم زیرا من در گذشته بر تو نیامده ام و در باقى مانده عمرت نیز دیگر نخواهم آمد. و هنگامى که شب فرا مى رسد شب نیز همین سخنان را مى گوید.
گاهی سکوت کردن در مورد بعضی مسائل موجب سالم ماندن فکر و اعتقاد ما نسبت به آنها میشود، چه بسا زیاد گفتن درباره آنها ما را از حق منحرف کند، پس همان بِه که زبان خود را حفظ کنیم، چرا که هرچه بر زبان آوریم ثبت خواهند شد و در قیامت مسئول آن خواهیم بود و از آن سوال میشویم.
در زمانه ای که عصر ارتباطات یکی از نام های آن است، چه کسی فرصت فکر کردن به سکوت را دارد؟ عصر پسامدرن، عصر وحشت از سکوت است. به گونه ای که تکنولوژی و علم به خدمت گرفته شده تا فقط بتواند سکوت را بشکند و از آن دور شود. تلفن، ماهواره ، تلویزیون ، رادیو ... همگی در شکستن سکوت هم پیمان اند. پسامدرن، عصر ارتباطات است. در این عصر هیچ کس نه حق دارد و نه می تواند که سکوت کند و یا در سکوت خویش فرو رود.
امام کاظم - علیه السّلام - فرمود: برای هر چیزی دلیل (و نشانه ای) وجود دارد و دلیل عقل تفکر است و دلیل تفکر سکوت است و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب عقل تواضع است. اصول کافی.
امام رضا (علیه آلاف تحیّة و الثّناء) فرمودند: همانا سکوت راهی از راه های حکمت است، سکوت موجب محبّت و علاقه می گردد و راهی برای کسب خیرات می باشد. مستدرک الوسائل.
امام علی علیه السلام فرمود: سکوت در برابر احمق بهتر از جواب دادن به اوست. غررالحکم.