شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب
شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

حیدر کرار

توی نجف یه خونه بود که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحاب اون خونه مولای مردا علی (ع) بود
نصف شبا بلند می شد یه کیسه داشت که بر می داشت
خرماو نون وخوردنی هرچی که داشت تو اون میذاشت
راهی ی کوچه ها می شد تا یتیمارو سیر کنه
تا سفره ی خالیشونو پُر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد پس کوچه های کوفه رو
تا پُرِ بارون بکنه باغای بی شکوفه رو
عبادت علی مگه می تونه غیر از این باشه
باید مثِ علی باشه هر کی که اهل دین باشه
بعدِ علی کی می تونه محرم رازِ من باشه
دردِ دلم رو گوش کنه تا چاره سازِ من باشه
فردا اگه مهدی بیاد دردا رو درمون می کنه
آسمون شهرمونو ستاره بارون می کنه
چشاتو وا کن آقا جون بالای خستمو ببین
منو نگا کن آقا جون دل شکستمو ببین
از مرحوم محمد رضا آقاسی

امام صادق (ع ) فرمودند: امیرالمؤ منین (ع ) در روز جمعه بر بالاى منبر در مسجد کوفه خطبه مى خواند که صداى دویدن مردم را شنید که بعضى ، بعضى را پایمال مى کردند. حضرت به ایشان فرمود: شما را چه شده ؟ گفتند: یا امیرالمؤ منین ، مارى بسیار بزرگ داخل مسجد شده که ما از آن هراسانیم و مى خواهیم آن را به قتل برسانیم . حضرت فرمود: احدى از شما به آن نزدیک نشود و راه را براى او باز کنید که او فرستاده اى است و براى حاجتى آمده . راه را برایش گشودند او نیز از میان صف ها گذشت و از منبر بالا رفت ، دهانش را بر گوش امیرالمؤ منین (ع ) نهاد و در گوش آن حضرت صدایى کرد و امیرالمؤمنین (ع ) گردن خود را کشیده و سرش را تکان مى داد. سپس ‍ امیرالمؤ منین (ع ) مانند صداى او صدایى برآورد و مار از منبر به پایین آمد و در میان جمعیت فرو رفت . مردم هر چه توجه کردند، دیگر او را ندیدند. عرض کردند: یا امیرالمؤ منین ، این مار بزرگ که بود؟
حضرت فرمود: این ، درجان بن مالک ، جانشین من در میان جن هاى مسلمان است ، آنها در موضوعاتى اختلاف کرده بودند؛ لذا او را به نزد من فرستادند و او نزد من آمد و از مسایلى پرسش نمود و من جواب مسایلش را دادم ، سپس بازگشت .

نقل است که در هندوستان کسی را گرفته بودند و می زدند و او هیچ اعتراضی نمی کرد و آخ هم نمی گفت . بعد آزادش نمودند . شخصی از او سؤ ال کرد : چرا اعتراض نمی کردی و آخ هم نمی گفتی ؟ گفت : من باید کتک می خوردم . پرسید : چرا ؟ گفت : برای این که هرکس بخواهد نام بت بزرگ را ببرد ، باید یک سال حرف دنیا نزند و من امروز بی اختیار نام او را بردم . چون مستحق کتک خوردن بودم ، نه اعتراضی کردم و نه آخ گفتم . مرحوم حاج شیخ حسنعلی مقدادی اصفهانی نقل می کند : مرحوم پدرم - رحمه الله علیه - نقل نمودند : در اصفهان شخصی بود به نام ( درویش کافی ) از اهل الله و بزرگان اهل دل . شب در خانقاه او را از خانقاه بیرون کرد و مطرودش نمود . گفت به نام حضرت بی احترامی نمودی ، زیرا به خاطر یک کبریت نام حضرت را بردی . اگر قرار باشد برای بردن نام بت بزرگ یک سال نباید حرف دنیا زده شود تا بتوان نام او را برد ، شیر خدا امیرالمؤ منین ( ع ) که آیه بزرگ خداوند است ، که فرمود علیه السلام : ( مالله نبا اعظم منی و ما لله ایه اکبر منی ) یعنی : نیست از برای خدا خبری بزرگ تر از من ، و نیست از برای خدا آیتی بزرگ تر از من ، چگونه باید اسم او را برد . در حدیث است که هر روز پیغمبر خدا ( ص ) تشریف می آوردند در خانه علی ( ع ) و حضرتش را به اسم صدا می فرمودند . یک روز تشریف آوردند و حضرت را به کنیه صدا فرمودند : یا اباالحسن ! حضرت امیر ( ع ) علتش را پرسیدند ، فرمودند : امروز وضو نداشتم ، نخواستم نام تو را بدون وضو ببرم . در جایی که رسول خدا ( ص ) چنین فرمودند ، تکلیف سایر مردم روشن است. عید غدیر پیشاپیش بر شیعیان مولا (ع) مبارک.

گل حیات
ادگار کایس، ابولهول و کریدور بایگانی
به نظر من بسیار جالب است که مجسمه ابولهول این تفاوت را در نظریه ها بخصوص در دیدگاه موسسات تحقیقاتی و ارتقاء آگاهی عمومی بوجود آورده است.

آ.آر.آی که موسسه ای است که بر پایه تعلیمات پیامبر خفته ، ادگار کایس تاسیس گردیده است، اعتقاد دارد که ابولهول ورودی کریدور بایگانی است. این کریدور به گفته بعضی ها یک تونل زیرزمینی است که دارای شواهدی فیزیکی از تمدنهای پیشرفته در روی زمین می باشد. کایس پیامبر جالبی است. او در حدود ۱۴ هزار پیشگویی در طول عمر خود انجام داد و تا سال ۱۹۷۰، دوازده هزار از آنها بوقوع پیوست و ۲۰۰۰ پیشگویی هم برای آینده باقی مانده است و از میان تمام آن پیشگویی ها او فقط یک اشتباه کوچک رخ داد، که در مقایسه با دوازده هزار پیشگویی عدد ناچیزی است و می توان آن را بخشید. او از شخصی در فرانسه نامه ای دریافت کرد که از کایس درباره وضعیت سلامتی اش سوال کرده بود ولی کایس مطلبی در مورد برادر دوقلویش برای او فرستاد و این تنها اشتباه او بود. بقیه وقایع همانطور که او پیش بینی کرده بود تا سال ۱۹۷۲ اتفاق افتاد. بعد از آن سال اشتباهاتی بوقوع پیوست که دلیل آن را در وقتی مناسب توضیح خواهم داد. در اینجا به کسانی که تصور می کنند، پیشگویی کایس درباره اینکه آتلانتیس تا قبل از سال ۱۹۷۰ به سطح آب می آید غلط از آب در آمد، پیشنهاد می کنم مقاله مجله لایف را در سال ۱۹۷۰ مطالعه کنند. جزایری بر روی سطح آب و در جایی که کایس مکان آتلانتیس را پیشگویی کرده بود پدیدار شدند، بعضی دوباره غرق شدند و بعضی هنوز روی سطح آب هستند.

عالم ذر
خدا در عالم ذرّ از همه میثاق گرفت و از مردم به اندازه ای که نیاز بود آفرید. رفاعه گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره آیه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ... » سؤال کردم، فرمودند: آری! خداوند، عذر و حجت را در روز میثاق از همه عبادش اینگونه گرفت و دست خویش را جمع کردند. ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره ی این سخن خدای تبارک وتعالی: «أَلَسْت بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَی» پرسیدم که آیا با زبان هایشان پاسخ گفتند؟ فرمودند: بله! و نیز با دل هایشان. عرض کردم: آنان در آن روز چه بودند؟ حضرت فرمودند: خدای متعال به اندازه ای که نیاز بود و در حد کفایت از ایشان را آفرید. این تعبیر از لطیف ترین عبارات در مورد عالم ذرّ است. حضرت صادق (علیه السلام) درباره ی ابدان بنی آدم در عالم ذرّ می‌فرمایند: "خدا برای ایشان از بدنشان به اندازه ای آفرید که در آن عالم، بدان نیاز داشتند"؛ یعنی جسمی گلی با قدرت تعقل و تکلّم. ما الآن در اجسام گوشتی مان، اعضاء و جوارحی درونی و بیرونی داریم که به خاطر شرایط زندگی در این دنیا به آنها نیازمندیم؛ ولی در عالم ذرّ نیازی به آنها نداشته ایم. دستگاه گوارش و سیستم‌های پیچیده ی عصبی و سلول‌های درهم تنیده و استخوان‌های تنومند، هیچ کدامشان در عالم ذرّ نبوده و کارایی هم نداشته است؛ چرا که بنا نبوده انسان چیزی بخورد و یا تولید مثل کرده و یا رشد نماید. به همین دلیل است که در آن عالم، مردم چون مورچگانی صغیر آفریده شده اند و آنچه مقصود خدا بوده گرفتن میثاق از بنی آدم در این بدن اصلی بوده است؛ فلذا به اندازه ی نیاز از ابدان ایشان را خلق فرموده نه بیشتر.
نفاق در عالم ذرّ.
از جمله نکاتی که اثبات کننده ی وجود اختیار در عالم ذرّ می‌باشد؛ روایاتی است که گویای حالت نفاق در بین مردم در همان عالم است؛ یعنی چیزی را به زبان گفتند که در دل باور نداشتند. آری! ظاهرا همه ی ذرّات در آن عالم اقرار به ربوبیّت پروردگار نمودند؛ ولی فقط عده ای از روی باور سخن گفتند و سایرین با اکراه و ناباوری به خدایی حضرت حق اعتراف نمودند.
ابوبصیر گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: به من درباره ی ذرّ هنگامی که خدا از آنان بر خودشان گواهی گرفت، خبر دهید که آنان گفتند: بلی! امّا برخی از آنان خلاف آن را در دل داشتند. آنان چگونه توانستند در آنجا پاسخ دهند و چگونه سخن گفتن آموخته بودند؟ فرمودند: همانا خدا چیزی را در آنان قرار داد که اگر از آنان بپرسد، جواب دهند. ابن مسکان نیز گوید: در مورد آیه: «و به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذرّیه ی آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری! گواهی می‌دهیم» از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم که آیا این جریان گواهی گرفتن از بنی آدم به صورت دیدن با چشم بوده است؟ (یعنی خدا را دیده اند) فرمودند:
آری! این گونه بوده است و این معرفت و شناخت در دل‌ها به جای مانده؛ ولی مردم، آن صحنه را فراموش کرده اند و به زودی آن را به خاطر خواهند آورد. اگر آن شناخت در عالم ذرّ نبود هیچ کسی نمی دانست آفریدگار و روزی دهنده اش کیست. گروهی از مردم هستند که در عالم ذرّ با زبان اقرار نمودند؛ ولی قلباً ایمان نیاوردند و خدا درمورد آنها فرموده است: «اما آنان به آنچه قبلاً تکذیب کرده بودند ایمان نمى آوردند.
اما در مورد : زمان و مکان عوالم پیشین
درباره ی زمان برگزاری مراسم بزرگ عالم ذرّ در روایات به روز جمعه اشاره شده است. جابر جعفى گوید: حضرت باقر (علیه السلام) فرمودند: می دانی چرا روز جمعه را به این نام نامیده اند؟ عرض کردم: فدایتان شوم! علت آن را بفرمائید. فرمودند: برایت تأویل و تفسیر اعظم آن را نگویم؟! عرض کردم: چرا یا ابن رسول اللّه! بفرمائید. فرمودند: جابر! این روز را جمعه نامیده اند چون در این روز، خدا تمام جهانیان از اولین و آخرین و هر چه آفریده از جن و انس و تمام مخلوقات، آسمان‌ها و زمین و دریاها و بهشت و جهنم و هر چه به وجود آورده است را در عالم میثاق، جمع کرد. پس از تمام آنها به ربوبیت خویش و براى محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) به نبوت و براى على (علیه السلام) به ولایت پیمان گرفت. در همین روز، خداوند به آسمان‌ها و زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند فرمان پذیر آمدیم» این روز را جمعه نامید چون همه جهانیان را جمع کرد... در همین روز انبیاء و رسل و ملائکه و هر چه آفریده و جن و انس، آسمان‌ها و زمین‌ها و مؤمنین لبیک گویان آمدند. فصلت. ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺁﻫﻨﮓ ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩ ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻭﺩ ﺑﻮﺩ ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺍﻩ ﻳﺎ ﻧﺎﺧﻮﺍﻩ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ . ﺁﻥ ﺩﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭ ﺁﻣﺪﻳﻢ .(١١)
اما درباره ی مکان برپایی عالم ذر، از دو مقام به نام عرفات و سرزمینی به نام رَوحاء که بین طائف. و مکه است نام برده شده است. تا آنجایی که امروزه جایی بین مکه و طائف به نام روحاء، وجودِ خارجی ندارد و از آن روی که صحرای عرفات در همین وادی بین مکه و طائف واقع شده، شاید منظور هر دو روایت، یک مکان واحد باشد. از امام باقر (علیه السلام) روایت است که فرمودند: همانا خدای تبارک و تعالی با فوج‌هایی از فرشتگان به نزد آدم (علیه السلام) هبوط کرد. آن هنگام، که آدم (علیه السلام) در وادیی بین طائف و مکه بود که به آن رَوحاء می‌گویند. پس بر پشت آدم، دستی کشید و ذریّه او را که همچون مورچه‌های ریزی بودند، صدا زد. آنان، همچنان که مورچه‌ها از لانه هایشان خارج می‌شوند، بیرون آمدند و در کناره ی آن وادی اجتماع نمودند. خداوند به آدم (علیه السلام) فرمود: چه می‌بینی؟. آدم (علیه السلام) گفت: ذرّاتِ ریزِ بسیاری در کناره وادی. خداوند فرمود: ای آدم! آنان، فرزندان تو هستند که از پشتِ تو بیرونشان آوردم تا از آنان به پروردگاری خودم و پیامبری محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پیمان بگیرم، همچنان که در آسمان، (عالم ارواح) این پیمان را از آنان گرفتم». آدم (علیه السلام) گفت: پروردگارا! چگونه پشتِ من، این همه را در خود جای داده است؟ خداوند فرمود: ای آدم! با دقّتِ ساخت من و اِعمال قدرتم. آدم (علیه السلام)
گفت: پروردگارا! در پیمان، از آنان چه می‌خواهی؟ خداوند فرمود: این که چیزی را شریک من قرار ندهند. آدم (علیه السلام) گفت: پروردگارا! هر کدامشان که از تو فرمان بَرَد، پاداشش چیست؟ فرمود: در بهشتم ساکنش می‌کنم. آدم (علیه السلام) گفت: و هر که نافرمانی ات کند، کیفرش چیست؟ فرمود: در جهنّمم ساکنش می‌کنم. آدم (علیه السلام) گفت: پروردگارا! همانا تو درباره آنان، عدالت ورزیدی؛ ولی به یقین، اگر تو آنان را حفظ نکنی، بیشترِ آنان نافرمانی ات می‌کنند. و حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرمودند: خداوند از نسل آدم در سرزمین نعمان یعنی وادی عرفات، پیمان گرفت و از صلب وی ذرّیه‌هایی خارج نمود، و آنها را پراکنده ساخته و منتشر نمود و با آنان صحبت کرد و گفت: آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری.
در قرآن کریم درباره ی مفاد میثاق عالم ذرّ فقط به اقرار گرفتن از مردم بر ربوبیتِ پروردگار متعال اشاره شده است؛ ولی در اخبار معصومین «سلام اللّه علیهم اجمعین» به موارد دیگری هم تصریح شده است. به همین دلیل باید پیش از بیان مفاد میثاق‌های عالم ذرّ به چند نکته ی مهم توجه کرد:
نکته ی اول: حجیت روایات
برای ما مسلمین تفاوتی بین قرآن و احادیث اهلبیت (علیهم السلام) نیست؛ زیرا اولاً در خود آیات شریفه ی کلام اللّه مجید، مأمور به تبعیت و اخذ فرامین معصومین (علیهم السلام) شده ایم؛ مانند آیه ی: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» و «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّه» و ثانیاً ما آیات قرآن را نیز از همین طریق دریافت کرده ایم؛ یعنی بین ما و خدا رسولی بوده که آیات او را بر ما خوانده است و او هرگز به صورت مستقیم با ما سخن نگفته و برای ما سخنان خدا و سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرقی ندارد و از حیث حجیت هم برابر است.
نکته ی دوم: عدم تعارض بین آیات و روایات عالم ذرّ
در جواب کسانی که ممکن است اعتراض کرده و بگویند " چون در آیه و روایات مربوط به عالم ذرّ به میثاق‌های مختلفی اشاره شده؛ پس بین آنها تعارض است و از حجیت ساقط می‌شوند" می‌گویم که تعارض، زمانی رخ می‌دهد که یک دلیل، مُثبِت، و دلیل دیگر، نافی باشد؛ اما اگر هر دو مثبتَین و یا نافیَین باشند، تعارضی رخ نمی دهد. در توضیح این مطلب. مثلا اگر در یک روایتی گفته شود که در عالم ذرّ، میثاق بر ربوبیت گرفته شده و در حدیث دیگری خلافش را بگوید؛ یعنی خبر دهد که در آن عالم، میثاق بر ربوبیت گرفته نشده، این یک تعارض است و باید حل شود؛ اما اگر در یکی، خبر از میثاق بر ربوبیت دهد و در دیگری خبر از میثاق بر امر ولایت، این دو هر دو مُثبت اند و با هم تعارضی ندارند؛ چرا که ممکن است در هر کدام، بخشی از جریان را توضیح داده باشند و این حالت را تعارض نمی نامند. نکته ی سوم: میثاق‌های عالم ذرّ، از حیث شمول افراد با هم یکسان نیستند. از روایات اینگونه بر می‌آید که بعضی از عهود و مواثیق عالم ذرّ، مانند اعتراف به ربوبیت، رسالت و ولایت، عمومی و برای همه ی افراد حاضر در آن عالم بوده است؛ درحالی که بعضی از عهدها فقط از عده ای خاص گرفته شده و یا عده ی قلیلی وعده ی عملی نمودن آن را داده اند. این نکته ی مهم از ظاهر روایاتِ میثاق انبیاء اولی العزم و میثاق مردان بنی اسد مبتنی بر دفن پیکرهای پاک شهدای کربلاء فهمیده می‌شود. شاید این عهود به صورت پلکانی بوده و هر که عهد‌های پیشین را می‌پذیرفته و بدان میثاقِ محکم می‌بسته او را به شرافت عهدهای دیگر نیز مفتخر می‌نموده اند و این احتمال از ظاهر روایات فهمیده می‌شود. نکته ی چهارم: کسانی که در عالم ذرّ، صادقانه میثاق نبستند ایمانشان در این دنیا عاریه ایست. یکی از نکات مهم دیگری که در اینجا گذرا به آن اشاره کرده و بدان متذکر می‌شویم؛ این است که عده ای در این دنیا اظهار ایمان و ولایت کرده و مردمِ ظاهربین نیز که جز آنچه که با چشم می‌بینند به چیز دیگری باور ندارند ایشان را از زمره ی اهل صلاح، دانسته، به ایشان دل می‌بندند؛ ولی به علت آنکه آنها در عالم ذرّ، ایمان نیاورده اند، همین ظاهرِ ایمان دنیایی شان از ایشان سلب می‌شود.
امام صادق (علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل که فرموده «کسى که از پیش (یعنى هنگام میثاق) ایمان نیاورده یا در ایمان خویش کار خیرى نکرده، ایمانش سودى ندهد» می‌فرمایند: مقصود، اقرار به پیغمبران و اوصیائشان و مخصوصاً به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که خدا فرماید: ایمانش او را سود ندهد، چون از او گرفته شده و سلب شده.
نکته ی پنجم: شیعیان تنها کسانی هستند که به میثاقِ عالم ذرّ وفا نموده اند. در بین تمام انسان‌های رنگارنگی که خدا از ایشان در عالم ذرّ پیمان گرفت؛ تنها گروهی که در دنیا به آن وفا نموده اند؛ همان شیعیان حقیقی اهلبیت (علیهم السلام) می‌باشند. همانهایی که فرقه ی ناجیه اند و در آخرت نیز رستگار خواهند شد. پیشوای راستگویان، حضرت صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: همانا خداوند در کتابش شما را یاد کرده فرموده است: «از میان مؤمنان، مردانى اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند؛ برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند. » همانا شما به آنچه خدا درباره ی دوستى و ولایت ما، از شما پیمان گرفته وفا کردید و شمایید که دیگرى را به جاى ما نگرفتید، و اگر وفا نکرده بودید، خدا شما را هم نکوهش مى کرد؛ چنانچه دیگران را نکوهش کرد، آنجا که مى فرماید: «و در بیشتر آنان عهدى [استوار] نیافتیم و بیشترشان را جداً نافرمان یافتیم. » اى ابا محمّد! آیا شادت کردم؟ حال با ذکر یک صلوات، شکر این نعمت را به جای آورده و تجدید پیمان می‌کنیم؛ خصوصا اینکه به عید غدیر نزدیک میشویم. چرا که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هرکسی که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد، معنایش این است که من، بر همان پیمان و عهدی هستم که خداوند در عالم ذرّ از من گرفت آنگاه که خدا فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله. با توجه به نکات بیان شده، با دقت بنگریم به آیات و روایاتی که درباره ی مفاد مواثیق عالم ذرّ سخن گفته است، به این امید که خدای متعال ما را از اهل وفای به این عهود و مواثیق قرار دهد.
أ. میثاق بر ربوبیّت خدا
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ.
و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم گفتند چرا گواهى دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ.
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وى دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید این است راه راست. ( این عبارات برگرفته از حدیث نبوی مقبول در نزد همه ی مسلمان است که آن حضرت فرمودند: امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهد شد که فقط یک گروه ایشان از شیعیان علی علیه السلام اهل نجات اند.
در بسیاری از روایات در کنار میثاق بر ربوبیت، میثاق بر نبوت و ولایت نیز ذکر شده است. حضرت جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) به واسطه ی پدران پاکشان (علیهم السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردند که فرموده اند: خداوند، هیچ پیامبرى را قبض روح نکرد جز اینکه به او دستور داد از میان نزدیکان، به خانواده خود وصیت نماید و به من نیز دستور وصیت داده است. گفتم: خدایا! به چه کسی وصیت کنم؟ فرمود: وصیت کن به پسر عمویت على بن ابى طالب. من نام او را در کتاب هاى آسمانی گذشته نوشته‌ام و در آنها معین نموده‌ام که او وصى تو است و بر همین قرار، پیمان مردم و انبیاء و رسل را گرفته ام. پس از آنها به ربوبیت خود و نبوّت تو و ولایت على بن ابى طالب پیمان گرفته ام. در حدیث دیگر حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند میثاق و پیمان هر پیامبر و هر مؤمنى را اینگونه گرفته که به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و على (علیه السلام) و تمام پیامبران ایمان آورند و از آنها به ولایت (علی (علیه السلام) ) میثاق گرفته است. جابرجعفى هم گفت: به حضرت باقر (علیه السلام) عرض کردم: چه وقت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به این نام نامیده شدند؟ امام (علیه السلام) فرمودند: آیا قرآن نخوانده اى؟ عرض کردم: چرا! فرمودند: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ فرمودند: بخوان« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ... » فرمودند: این است آن آیه اى که می‌خواستى؛ ولى نمیدانى به کجا منتهى مى شود. خدا (در عالم میثاق) فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ و محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول من نیست؟ و على امیرالمؤمنین نیست؟ ای جابر! در آن موقع بود که خداوند، حضرت علی (علیه السلام) را امیرالمؤمنین نامید. امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ... » فرمودند: خداوند ذریه ی آدم را تا روز قیامت از پشت او مانند مورچگان بیرون کشید و خویشتن را به ایشان معرفی کرد؛ که اگر چنین نبود، احدی پروردگارش را نمی شناخت. پس به ایشان فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول من و علی (علیه السلام) امیرالمؤمنین نیست؟ همان بزرگوار در حدیثی دیگر فرمودند: خداوند هیچ آفریده ای را نیافرید و هیچ پیامبری را مبعوث نکرده، مگر برای اینکه آنها را دعوت به ولایت محمّد و علی و جانشینان آن دو دعوت نماید و از آنها عهد بگیرد که پایدار باشند تا عوام سایر ملّت‌ها نیز به آن عمل کنند. حضرت امام باقر (علیه السلام) نیز فرمودند: خداوند تبارک وتعالی میثاق پیامبران و عهد پیامبران را به ولایت حضرت علی (علیه السلام) گرفت. و در حدیث دیگری از طریق پدران بزرگوار خویش از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که به حضرت على (علیه السلام) فرمودند: ای علی! تو آن کسی هستى که خداوند، بر مردم، در ابتداى آفرینششان که به صورت شبح بودند (عالم ارواح) احتجاج نمود. همان زمان که به آنها فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا! فرمود: آیا محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر من نیست؟ گفتند: چرا! فرمود: آیا على (علیه السلام) امیرالمؤمنین نیست؟! مردم همگى از روى تکبر و خودخواهى، امتناع ورزیدند؛ مگر گروه کمى از آنها که بسیار کم اند و آنها اصحاب الیمین هستند. در خبر دیگری حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: در شب معراج، فرشتگان اجتماع نمودند؛ سپس محضر مبارک نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشرّف شده و فوج فوج جلو آمده و به آن سرور، سلام نمودند؛ بعد عرضه داشتند: یا محمّد! برادرت چطور است؟ حضرت فرمودند: خوب است. عرض کردند: وقتى به او رسیدى سلام ما را به او برسان. نبى اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا او را مى شناسید؟ عرضه داشتند:
چگونه او را نشناسیم و حال آنکه حق تعالى پیمان شما و او را از ما گرفته و ما بر شما و او صلوات فرستاده و طلب رحمت مى کنیم. ابوذر غفاری که خدا از او خشنود باد گزارش دهد: روزی در منزل‌ام سلمه رضی اللّه عنها در خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و آن حضرت برای من سخن می‌گفتند و من از درّ افشانی‌های ایشان لذت می‌بردم. پس در این حین علی بن ابی طالب (علیه السلام) داخل شدند و چون چشم نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایشان افتاد چهره ی مبارکشان از فرط شادی و سرور درخشیده و او را به سینه چسباندند و بر پیشانی آن حضرت بوسه زدند؛ سپس التفاتی به من نموده و فرمودند: ای اباذر! آیا این آقا را آنگونه که شایسته است می‌شناسی؟!
عرض کردم: ایشان برادر و پسر عموی شما و همسر فاطمه زهرا (علیها السلام) و پدر حسنین (علیهما السلام) هستند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ای اباذر! این آقا، امامِ نورانی و عمود بزرگ خدا، و باب اللّه الاکبر است؛ پس هر که خدا را اراده کرده باید از این باب، وارد شود. ای اباذر! علی، قیام کننده به قسط و مدافع حریم خدا و یاری کننده ی دین و حجت حق است بر جمیع خلایق...
تا آنجا که فرمودند: ای اباذر! علی، پرچم هدایت و کلمه تقوی و ریسمان محکم خدا و امامِ دوستان من و نور مطیعان است. هر که او را دوست بدارد مؤمن و هر که بغضش را در دل داشته باشد کافر است و هرکه ولایتش را ترک کند گمراه و گمراه کننده است و هر که حقش را منکر شود مشرک است...
ابوذر گوید: عرض کردم: پدر و مادرم به فدای شما ای رسول خدا! دلم را مملوّ از شادی نمودید، پس بر من بیافزایید!. حضرت فرمودند: ای اباذر! چون مرا به معراج بردند: پس به آسمان دنیا که رسیدم، فرشته ای اذان و اقامه گفت و جبرئیل دست مرا گرفته و جلو برد و گفت: با ملائکه نماز بجای آور که ایشان بسیار مشتاق تو بودند. پس هفتاد صف از ملائکه به من اقتداء نمودند که جز خدا کسی تعداد ایشان را نمی داند. نماز که به پایان رسید، گروه گروه به نزد من آمده و بر من سلام کرده و گفتند: ای محمد! ما را با تو حاجتی است آیا آن را برآورده می‌کنی؟ من گمان کردم که ایشان از من طلب شفاعت خواهند کرد؛ چرا که خدا به من، مقام شفاعت و حوض کوثر را عطا کرده و بر جمیع انبیاء برتری بخشیده است؛ پس گفتم: ای ملائکة اللّه! حاجت شما چیست؟ عرض کردند: ای رسول خدا! حاجت ما این است که چون به زمین بازگشتی سلام ما را به علی بن ابی طالب برسانی و به او از قول ما بگویی که ما بسیار دلتنگ او هستیم. به ایشان گفتم: آیا شما ما را آنطور که شاید و باید می‌شناسید؟ پاسخ دادند: چگونه شما را نشناسیم در حالی که شما اولین مخلوقات خدایید؟. خدا شما را به صورت اشباحی از نور آفرید. نوری که از نور خودش منشعب ساخت، نوری که از بلندای عزت و سلطنتش و از نور وجه گرامیش نشأت گرفته بود؛ پس برای شما جایگاهی ویژه در ملکوت سلطانش قرار داد در حالی که عرشش بر آب بود و هنوز آسمان و زمینی آفریده نشده بود. پس آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرش را به آسمان هفتم رفعت داد و شما در برابر عرش او مشغول تسبیح و تقدیس و تکبیر بودید. پس از طی همه ی این مراحل، ملائکه را از نورهای پراکنده آفرید و ما بر شما گذر می‌کردیم و شما را در حال تسبیح و تقدیس و تکبیر می‌یافتیم؛ (پس از شما آموخته) و اینگونه ما هم به تسبیح و تقدیس خدا پرداختیم. هر چه را که خدا نازل کرده به سوی شما نازل فرموده و هرچه به سوی خدا بالا رود از جانب شما بالا می‌رود. پس چگونه شما را نشناسیم؟! سلام ما را به علی بن ابی طالب برسان و به او خبر ده که بسیار مشتاق و دلتنگ اوییم!... در هر آسمانی که بالا رفتم، ملائکه همین تقاضا را از من داشتند تا اینکه به آسمان هفتم رسیدم؛ پس شنیدم که ملائکه پس از سلام به من می‌گفتند: خدای را شکر که به وعده اش به ما وفا نمود. از ایشان پرسیدم قصه ی این سخن شما چیست؟ عرض کردند: چون خدای متعال شما را به صورت اشباحی نورانی از بلندای عزتش آفرید و شما را در ملکوت سلطانش جای داد و خلقت بندگانش را به شما نشان داد، ولایت شما را بر ما عرضه نمود و ولایت شما در دل‌های ما رسوخ کرد به حدی که از فرط محبت شما و شدت شوق زیارت شما به خدا شکایت کردیم و او به ما وعده داد که شما را در آسمان به ما نشان دهد و اینگونه وعده اش را عملی ساخت. از این چند روایت و امثال آن استنباط می‌شود که از ملائکه نیز عهد و میثاق گرفته شده است؛ البته در اولین روایت فصل پنجم هم گذشت که خدا از همه ی موجودات از جمله جنیان نیز بر ولایت، پیمان گرفته است؛ حال در چه عالمی و چگونه؟ برای ما معلوم نیست. در هر حال، ولایت مولای متقیان و سرور مؤمنان حضرت ابوتراب ابوالحسن امیرالمومنین علی بن ابی طالب «علیه و علی آله افضل صلوات المصلین» هم در عالم ارواح و هم در عالم ذرّ و هم در دنیا و هم در معراج، مورد تأکید حضرت حق تبارک و تعالی بوده همانطور که امام ششم (علیه السلام) فرمودند:
پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یکصد و بیست بار به معراج رفتند و در هر بار، خداوند درباره ولایت حضرت على (علیه السلام) و امامان (علیهم السلام) بیش از واجبات و فرائض به او سفارش فرمود.

جهاد با نفس
حدیث :
- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ضمن سفارشى طولانى فرمود: به زودى گروه هایى مى آیند که طعام پاکیزه و رنگارنگ مى خورند و بر چهارپایان سوار مى شوند و همانند زنى که براى همسرش خود را مى آراید خویشتن را آرایش مى کنند و همانند زنان زینت خود را به دیگران مى نمایانند و به مانند پادشاهان ستمگر رفتار مى کنند آنان در آخر زمان منافقان این امت هستند قهوه ها مى نوشند و نرد بازى مى کنند و بر مرکب شهوتها سوار مى شوند و حضور در جماعت هاى مسلمین را ترک مى کنند، شامگاهان را در خواب به سر مى برند و بامداد را به سهل انگارى مى گذرانند خداوند تعالى مى فرماید: مریم. فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا
ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﺴﻠﻲ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ [ ﺁﻧﺎﻥ ] ﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺿﺎﻳﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺍﺕ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ; ﭘﺲ [ ﻛﻴﻔﺮ ] ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﺍﺳﺖ ]ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺩﻳﺪ .(٥٩)

سکوت
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : بر تو باد به خاموشى بسیار که آن موجب طرد شیطان است و در کار دینَت یاور تو . هرگاه مؤمن را خاموش دیدید ، به او نزدیک شوید که به او حکمت القا مى شود .
امام على علیه السلام : خاموشى گزین تا به سلامت مانى . همواره خاموش باش تا کار تو بالا گیرد (به جایگاهى بلند دست یابى) . خاموشى، زیور دانش است و نشانه بردبارى .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد