شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب
شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

دیگران را بفهمیم

دیگران را بفهمیم

عکس عاشقانه
اگر کسی بیش از حد می خندد، حتی به مسائل خیلی ساده و معمولی؛ او از درون به شدت اندوهگین است.
اگر کسی بیش از حد می­خوابد، مطمئن باشید که او احساس تنهایی می­کند.
اگر کسی کمتر حرف می­زند و یا در زمان حرف زدن بسیار سریع صحبت می­کند؛ این بدان معنی است که رازی برای پنهان کردن دارد.
اگر کسی قادر نیست بگرید، او شخصیتی ضعیف است.
اگر کسی بطور غیر نرمال غذا می­خورد، از استرس و فشارِ زیاد رنج می­برد.

ادامه نوشته

مزاح

عکس عاشقانه

دیوونه ای رو بخاطر مردم آزاری بردنش دیوونه خونه.
دکتر : اگه بهت یه کش بدیم چکار می کنی؟
دیونه : باهاش تیرکمون درست می کنم میزنم شیشه همسایه رو میشکونم
دکتر : بستریش کنین
چند ماه بعد

دکتر : اگه بهت یه کش بدیم چکار می کنی؟
دیونه : باهاش تیرکمون درست می کنم میزنم شیشه همسایه رو میشکونم
دکتر : بستریش کنین

چند ماه بعد
دکتر تصمیم می گیره سوالشو عوض کنه

دکتر : اگه یه زن بهت بدیم چکار می کنی؟
دیونه : خوب میبرمش خونه
دکتر : آفرین
دیونه : میبرمش رو تخت
دکتر : جالب شد

ادامه نوشته

نقل قول

تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم. محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا یا ترس و یا طمع

به قـــولِ مارتین لوتر کینگ،
گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است...!

به قـــولِ مایکل اسکوفیلد
همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی.

عکس عاشقانه

به قـــولِ خسرو گلسرخی:
بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی ‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده ایم...!

ادامه نوشته

شاید فردا

شاید فردا دیر باشد

عکس عاشقانه
روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند .
سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند .
بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام از دانش آموزان پس از اتمام ،برگه های خود را به معلم تحویل داده ، کلاس را ترک کردند .
روز شنبه ، معلم نام هر کدام از

دانش آموزان را در برگه ای جداگانه نوشت

ادامه نوشته

جایزه

جایزه پیدا کردن قاتل !
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پر گرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید.
چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود.
او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد.
اما بی پول بود.

عکس عاشقانه

بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدائی کند.
دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می کرد که به یکباره پرتقالی را جلوی چمشش دید.

ادامه نوشته