حلبچه
فرارو- بمباران شیمیایی حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ در راستای عملیات گسترده ای به نام عملیات "انفال" به دستور صدام انجام گرفت.
به گزارش سرویس تاریخ فرارو، در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی "حسن المجید" معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد.
نسل کشی در حلبچه با گازهای اعصاب مانند وی ایکس، سارین، تابون و گاز خردل انجام و جان نزدیک به ۳۲۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر را گرفت و ۷۰۰۰ هزار تا ۱۰۰۰۰ هزار نفر را مجروح شیمیایی کرد.
عکس های زیر که از مجموعه های دو عکاس ایرانی شهید مجید جان بزرگی و احمد ناطقی انتخاب شده است بخشی از فاجعه حلبچه را نشان می دهد. گفتنی است عکس های زیر ممکن است برای برخی مخاطبان بیش از اندازه آزاردهنده باشد.
از میان اخبار
خدمت هموطن گرامی
بعداز سلام و عرض ادب و احترام. تا زمانی که شما عصبی و بدون توجه و دقت پیام منو میخونید بهتر است سکوت کنیم و گفتگو رو موکول کنیم به زمانی که شما با آرامش و دیدگاه منطقی باشید. و یا بهتر است بعنوان آخرین پیام گفتگو را خاتمه دهیم و بی منطق جدل نکنیم. من و شما کما فی السابق مسیر زندگی خود را طی کنیم. نه دوست هم باشیم و نه دشمن. این سطور را هم به درخواست شما بعنوان ختم کلام مینویسم تا متوجه بشوید که سوتفاهم از طرف شما بوده و هیچ غرض ورزی در کار نبوده.
توجه داشته باشید که از نظر من شما نه مجرم هستید و نه بیگناه. چون برای هر کدام مدرک و سندی لازم است. تا دلیلی نباشه نمیشه به کسی مجرم گفت. و تا دلیلی نباشه متهمی تبرئه نمیشود. متهم و مجرم در قانون کشور ما منفک هستند. در دادگاه نمیگویند مجرم حرف بزند. میگویند متهم از خودش دفاع کند. از نظر قانون شما متهم هستید نه مجرم. من قاضی نیستم پس ربطی به من ندارد. از نظر اینکه سه کتاب قوانین مقننه و قضائیه و مجریه را خوانده ام فقط در این حد میتوانم شما را راهنمایی کنم که از نظر قانون و قاضی اینکه شما مورچه ای را کشته باشید یا نه . شما را نه مجرم میداند و نه شما را تبرئه میکند. برای مقامات امنیتی و قضات این سوال مهم است که شما در آلمان با هزینه چه کسانی تامین شدین و آنان در مقابل حمایت از شما. چه منافعی را برای آنان تامین کردین؟. اگر بگویید مفتکی بوده قاضی قبول نمیکند مگه آلمان خودش فقیر ندارد؟ حتما شما از دشمنی آلمان با ایران آگاه هستین؟ در برجام چقدر علیه ایران کارشکنی کرد؟ حتما آگاه هستین که هنوز دوستان شیمیایی شده ی بنده بین مرگ و زندگی دست و پا میزنند؟ گناه اینها چه بود؟ دفاع از ناموس و کشور در مقابل حزب بعث؟ این جنگ چه ربطی به آلمان داشت که (ش م ر) را در اختیار حزب بعث قرار داد؟ تجارت؟ پس چرا تماما رایگان دادند؟ آیا استفاده از شیمیایی که حلبچه و سردشت را قتل عام کردن وجدان انسان دوستانه شما تایید میکند؟ چه بسیار مادر و فرزند شیرخواره ای که مظلومانه در آغوش هم جان دادند انسان دوستانه است؟ شما تحقیق کنید که چرا رایگان این حجم عظیم مواد شیمیایی خردل و تاولزا و خفه کننده و وی ایکس، سارین، تابون و غیره.. آیا از سر بشردوستی سخاوتمندانه بخشش شده؟ شما رو قسم میدم به همون خدا آنچه رو که من با چشم خودم دیدم لااقل عکسهای آنرا تحقیق کنید و ببینید. بعد از خودتان سوال کنید که همین آلمان که همچنان همدست با فرانسه و امریکا. در برجام کارشکنی میکنه دوسته؟ تحریم ظالمانه ایران بخاطر تسلیم کردن در مقابل غارتگری و چپاولگری دوستانه است؟ حمله به اماکن اسلامی و بستن این مراکز مذهبی و بد رفتاری با اقلیتها در آلمان بشر دوستانه و انسانیه؟ شما بعنوان قاضی عادل و با انصاف از کسی که مورد حمایت و تامین مالی و سکونت یه پناهنده سیاسی چی سوال میکنید؟ جواب سوالش رو پیدا کنید و با همین جواب خودتون رو تبرئه کنید. چون برای قاضی مهم نیست که شما مورچه کشته اید یا نه؟ فقط با مدرک و سند ثابت کنید که مبرا هستید و این خیلی خوبه که شما وطنپرست بوده اید و به ملت خود پشت نکرده اید. از قدیم گفته اند پاک باش بیباک باش. وقتی شما خطایی نکرده اید دیگر دلیلی برای ترس و فرار وجود نداره. هیچ کجا وطن آدم نمیشه و هیچ ملتی جای هموطن و همزبان رو نمیگیره. شما هر کجای دنیا که باشی یه غریبه و بیگانه حساب میشی. من از ادیان و مذاهب مختلف دوستانی دارم که در آرامش زندگی میکنن و کسی کاری بهشون نداره. شما هم که هیچ خطایی نکردین مسیر مشخصی رو طی میکنید تا از فیلتر امنیتی و قضایی عبور کنید تا به زندگی عادی در سرزمین مادری برگردید. باز هم تاکید میکنم نه من قاضی هستم و نه داروغه. ولی راهنماییتون میکنم که برای مقامات امنیت ملی کشور هیچ مهم نیست که شما مورچه کشته اید یا نه؟ فقط کافیه بهشون بصورت منطقی و معقول ثابت بشه که پناهندگی سیاسی شما فیک بوده و در مقابل حمایتی که از بیلاروس و آلمان دریافت کرده اید. کاری خلاف امنیت و قوانین کشورمون انجام نداده اید. شما میتوانید حسن نیت و صدق گفتار خود را از همان کشور آلمان آغاز کنید. البته نه با لحن طلبکارانه. بلکه با لحن دوستانه و منطقی. شما نه پیامهای قبلی منو با دقت خوندین و نه جواب معقولی دادین. گویا منو به سخره گرفتین تا منو از حرفم پشیمون کنین؟ این حرف شما چه معنی میده؟ (اگه راست میگی برو در خونه خواهرم بگو...) گویا خواهر شما همسایه دیوار به دیوار ماست؟ گویا اسبی کاه و یونجه خورده درب خونه ما ایستاده تا من فورا بپرم روی اسب و هزار کیلومتر تاخت و تاز کنم تا دستورات عالیجناب رو انجام بدم؟ گویا منو برده زر خرید و پادو و بیکاری انترو منتر تصور میکنید که از لفظ (اگه راست میگی) استفاده میکنید. کما اینکه من به شما بگم: (اگه راست میگی الان بدو برو فرانسه درب خونه پسر خالم بهش بگو...) بگذریم. دوست ندارم به این گفتگو و مضحکه و ملعبه و مسخره شدن ادامه بدم فقط مخلص کلام بعنوان آخرین حرف این بنده حقیر خدمتتون عرض میکنم. چیزی که جذب گرفتاری برای شما میکند و گره به کار شما می اندازد رفتار شماست که نه انتقاد پذیر هستین. نه علاقه ای به اصلاح خود دارید. نه حق شناس هستین. نه قدر شناس. نه فرق بین دوست و دشمن میگذارید. از همه این معایب میگذرم و همان یک نکته رو میگم و بعدش والسلام. شما نباید از خفه شدن پسر فلانی و پسر فلانی. شاد باشید و بعنوان معجزه ای برای حقانیت خود لذت ببرید. چون وقتی کسی را لعن و نفرین میکنید و آن شخص مکافات میشود. ترکش آن به زندگی خودتان باز میگردد. شکی نیست که گندم از گندم بروید جو ز جو. کائنات قانونی داره به اسم مکافات. که هر کس در مقابل ذره ای خوبی یا بدی. دیر یا زود. تقاص داره. اما کسی که از مرگ و مکافات دیگران شاد میشه هولناکه. بدخواه بودن. کینه داشتن. تنفر داشتن. زبان نفرینگر. نگاه بدبین داشتن. و لذت بردن از سر به سنگ خوردن مخالفین. اینا هولناکه. چون افکار منفی ما به خودمون جذب میشن. از جاییکه به هیچکدام از نکات اولین پیامم توجه نکردین. توقعی ندارم که به آخرین پیامم توجه کنید. دیگر نه حرفی دارم و نه پیامی میدهم. شما هم لطفا به این بحث بیفایده خاتمه بدهید. من هم میگویم خر ما از کره گی دم نداشت. شما هم یقه کسانی را بچسبید که به شما ظلم کرده اند. هر کجا هستین. در پناه خدا. تندرست و موفق باشید.والسلام.