شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب
شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

مهتاب

نفس یعنی مادر... یعنی عشق پاک

عکس نوشته عاشقانه

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دلداده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی
من نه رمیدم نه گسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
"حذر از عشق؟" ندانم ..نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت....
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم نرمیدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم..
بی تو اما
به چه حالی
من از آن کوچه گذشتم...
فریدون_مشیری

حاضری؟

قلب منی مادر...

علی نوشته عاشقانه

من اگر ساز کنم, حاضری آواز کنی ؟
غزلی خوانی و چون نغمهٔ دل بازکنی

بلدم ناز خریدن, بلدی ناز کنی ؟
یا نشینی به ببرم, شعرنو آغازکنی؟

بلدم راز نگهدار شوم, راز بگو
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی ؟

بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم
بلدی قفل دلِ عشقِ مرا باز کنی

بلدم پر بکشم تا به نهایت به دلت
بلدی عشق شوی, عاشقی ابراز کنی؟

بلدم ناز کشیدن، بلدی ناز کنی؟
بلدی حال دلم را تو کمی ساز کنی؟

بلدی عشوه کنی، غمزه کنی، دل ببری؟
بلدی رقص کنان، تن همه طناز کنی؟

بلدی کف بزنی، ساز و نی و دف بزنی؟
چو قناری, بلدی چهچه و آواز کنی ؟

بلدم دل بستانم، بلدی دل بدهی؟
بلدی در دل من جای خودت باز کنی؟

بلدم دل بسپارم، بلدی دل ببَری؟
بلدی تا سند از قلب من احراز کنی؟
شاعر: زین العابدین وحدانی

اعتماد بنفس ۶

 اعتماد بنفس ۶

فراموش نکنید که مدل سازی شما نباید با سختی و فشار و ناراحتی همراه باشد. در کمال آسودگی و با اشتیاق فراوان عمل کنید.

48- لباس خود و فرزند خود را تغییر دهید.
لباسی که شما بر تن دارید شاید منش واقعی شما را نشان ندهد اما پاکیزگی و آراستگی آن، مطمناً شایستگی شما را نمایان میسازد.
شما لباستان را آن طور که فکر می کنید شایسته شماست انتخاب می کنید و می پوشید.
نه تنها شخصیت و منش شما نوع لباس پوشیدن شما را تعیین می کند بلکه مهتر از آن نوع لباس پوشیدن شما، شخصیت و منش شما را معرفی می نماید.

والپیپر گربه

یادتان باشد سادگی همیشه متانت منش شما را تداعی میکند.
بچه های شخصیت خود را از شخصیتی که شما به آن ها می دهید می گیرند و این زمینه اعتماد به نفس یا عدم اعتماد به نفس آن ها می شوند.
بچه خودتان را از دریچه دیگران ببینید و او را آراسته سازید.

49- به دیگران احترام بگذارید.
احترام به دیگران همانند تحسین نکات مثبت به سوی شما باز می گردد.
به دیگران احترام بگذارید.
به آرمان ها، به نیازها، به احساس ها و به منش آن ها احترام بگذارید.
به ویژه این احترام وقتی ضروری است که است آرمان ها و نیازها و احساس ها و منش آن ها با شما سازگاری ندارد.
مهم است که به آن ها که با شما تفاوت دارند، احترام بگذارند.
همیشه پاسخ احترام، احترام است.
اگر بخواهید بی احترامی را با احترام پاسخ دهید این خود شکنی است.
بی احترامی، وقتی بی احترامی تلقی می شود که صریح و مشخص و کاملاً عینی و واضح ابراز گردد.
وقتی دیگران را به نام خانوادگی صدا می کنید احساس خوبی پیدا می کنید و احترام متقابلی بین شما و آن ها ایجاد می شود.
مهمترین عاملی هم که این احترام را برمی انگیزد احترام شما به خود و رفتار شما با خود است.
همیشه رفتار شما با خودتان، رفتار دیگران با شما را مشخص می کند.
البته احساس داشتن به تنهایی خدشه پذیر است و اعتماد به نفس ناشی از آن ناپایدار. مهم آن است که احساس توانستن هم داشته باشید.

50- دوستان خود را تغییر دهید.
برای هر تغییر و دگرگونی رهایی از حالات بد یا ایجاد خصلت های نیکو همچون اعتماد به نفس، باید تغییری در روابط شما پدید می آید.
شما مجموعه دوستان خود هستید. هر یک از دوستان شما آیینه برخی از جنبه های منش شماست.
تا شما دوستان خود را تغییر ندهید، نمی توانید دگرگون شوید.

51- بازیچه نشوید.
بازیچه شدن، شرایطی است که در آن شما نمی توانید بر اساس میل خود رفتار کنید و در نتیجه علی رغم میل خود رفتار کنید. این وضعیت را یا دیگران و یا خودتان ایجاد می کنید.
وقتی شخص بازیچه به خود می آید، خود را خسته و فرسوده و عصبی می بیند و داد و هوارش بلند می شود که مردم چقدر پر رو و پر توقع هستند.
شخصیت بازیچه، چون می خواهد قهرمان معرفی شود و منجی افسانه ای همه باشد، خود را طوری معرفی می کند که گویی همه چیز می داند، همه جا آشنا دارد، با هر کس ارتباط دارد و قابلیت های فراوانی دارد و ...
بازیچه ها وقتی به خود می آیند، می بینند که دیگران در حال استثمار آن ها هستند. آن ها تازه می فهمند که چه اوقات گرانبهایی را که می توانستند صرف خود کنند بی توجه به خود سپری کرده اند.
شما باید سعی کنید که بازیچه نشوید تا اعتماد به نفس شما مصون بماند.
برای اینکار تنها یک راه حل دارید و آن اینکه، نه گفتن را تمرین کنید و قاطعانه نه بگویید

52- قاطعانه نه بگویید.
راه حل این است و بس.
در شرایط بازیچه شدن، باید قاطعانه پاسخ منفی بدهید.
بازیچه شدن، یعنی بر خلاف وجدان و نیروی عقلانی خود عمل کردن که بعداً احساس گناه را در شما به وجود می آورد.
بازیچه شدن، در دیگران نسبت به شما رفتار متوقعانه و عشقی ارباب و رعیتی ایجاد می کند.
تمنا کردن شما را خفیف می کند و خوار می شوید. به هیچ عنوان از کسی چیزی، وضعیتی یا موقعیتی را با التماس نخواهید.

53- نظر خود را اعلام کنید.
وقتی شما نظر می دهید یعنی خود را دوست می دارید. خود را ارزشمند و لایق می دانید و به خود احترام می گذارید. در غیر این صورت ، از هر اظهار نظری اجتناب می کنید.

54- احساسات خود را ابراز کنید.
اگر از چیزی به شگفتی می آیید ، احساس خود را ابراز کنید.
اگر از چیزی خوشحال می شوید ، احساس خود را ابراز کنید.
این کار را نه لزوماً برای پرورش اعتماد به نفس بلکه همیشه با شهامت و جرأت انجام دهید.
احساسات منفی و بد و خود شکنانه خود را البته به هیچ وجه بروز نمی دهید و نه تنها بروز نمی دهید بلکه به سرعت در صدد تغییر وضعیت و تغییر احساس خود برنمی آیید.
55- انتظارات و خواسته های خود را به طور واضح بگویید.
مبهم حرف نزنید. رئیسی که به کارمندانش می گوید: خوب کار کنید! نباید انتظار داشته باشد خواسته اش برآورده شود. او باید دقیقاً بگوید که خوب کار کردن یعنی چه و منظورش چیست.

وقتی مبهم حرف می زنید؛ هم نتیجه نمی گیرید و هم در ذهن دیگران فردی با شخصیت مبهم و فاقد اعتماد به نفس می آیید.
مواردی که باید هنگام مطرح کردن خواسته ها در نظر بگیرید:
1- دقیقاً مشخص کنید که چه می خواهید؟
2- از کسی درخواست کنید که می دانید می تواند به شما کمک کند به هر کسی نگویید و از هر کسی نخواهید.
3- هنگام درخواست کردن، منافع و مصالح طرف مقابل را هم در نظر بگیرید.
4- انتظار و خواسته شما، هدفداری ذهن و اعتقاد و قلبی شما را نشان می دهد.
5- تا خواسته شما، تحقق نیافته، دست برندارید.
6- مبهم حرف نزنید.
7- مشخص حرف بزنید.
8- غرغر نکنید: یا بگویید یا نگویید.
غرغر کردن یعنی میل به گفتن، اما توأم با اضطراب و بیم.
غر زدن یعنی معترضم اما جرأت گفتن ندارم.
9- بلند تر و جدی تر محبت کنید.
10- هنگام حرف زدن، بال بال نزنید.
آرامش خیلی مهم است. آرامش یعنی اعتقاد به آنچه می گویید. یعنی رضایت خاطر از خود.

56- در ردیف های جلو بنشینید.
نشستن در ردیف های جلو ، تمرکز حواس و دقت را بیشتر می کند. هر چه عقب تر می نشینید؛ عامل حواس پرتی خود را افزایش می دهید.
میل به موفقیت، پیامد احساس توانمند بودن است و به همین خاطر اثر چشمگیری در بهبود اعتماد به نفس شما دارد.

57- به چشم های مخاطب خود به نرمی نگاه کنید.
هنگام سخن گفتن به چشمان مخاطب خود نگاه کنید. هنگام شنیدن هم همین طور.
البته این نگاه باید شرایطی داشته باشد.
اول آنکه، قصد نگاه من با اعتماد به نفسم نباشد.
دوم آنکه، جسورانه و گستاخانه نباشد.
سوم آنکه، قصد و نیت خاصی نداشته باشد.
نگاه باید نرم و ملایمت خاصی داشته باشد که نشان می دهد به مخاطب خود توجه دارید و از اینکه به او نگاه می کنید هراسی ندارید.

58- سرعت راه رفتن خود را 25% افزایش دهید.
کسانی که اعتماد به نفس ندارند، بسیار آرام و شل حرکت می کنند و تا حدی پای خود را بر زمین می کشند که این کار برای جلب توجه دیگران است و از احساس ناتوانی و شکست خوردگی ناشی می شود.
هنگام راه رفتن ، پا را از زمین بلند کنید و سرعت راه رفتن خود را تا 25% افزایش دهید.
حواستان باشد که سرعت و فرم راه رفتنتان را برای افزایش اعتماد به نفس، برای خودتان، تغییر دهید نه برای اینکه مردم درباره شما حرف های قشنگ و خوب بزنند.

59- فراوان گوش کنید، زیاد حرف نزنید.
سکوت، خالی بودن از کلام است و دیگران را به تمامی شیفته شما می کند.
آدمی باید چون گردباد باشد که در درون آرام است و در برون فعال.
سکوت به جا و سخن گفتن به جا نشانه اعتماد به نفس است و سکوت نابجا و سخن گفتن بیهوده نشانه عدم اعتماد به نفس.

60- تبریک و تسلیت بگویید: هدیه بدهید.
تبریک و تسلیت گفتن، قدر دانی کردن و هدیه دادن ، همه انواعی از احترام گذاشتن به دیگران و در موقع احترام گذاشتن به خود محسوب می شود.
در تبریک گفتن، برد نوشتاری، بسیار بسیار مؤثرتر است و در تسلیت گفتن، برد حضوری

61- هدیه را بپذیرید.
هدیه را بگیرید. تشکر کنید و بپذیرید.
هدیه دادن و هدیه گرفتن هر دو باعث ارتقای اعتماد به نفس می شود.
وقتی هم هدیه ای را می پذیرید به شایستگی خود در ذهن خود مهر تأیید می زنید.
هیچ وقت هدیه خود را کوچک و حقیر نپندارید و با شرمندگی و خجلت هدیه ندهید.
فرصت هدیه دادن را از دست ندهید تا روحتان بزرگ و غنی شود.

62- حمایت خانواده را برانگیزید.
احترام به خانواده ، حمایت خانواده را بر می انگیزاند و این حمایت و هواداری، بسیار در افزایش اعتماد به نفس مؤثر است. با احترام به خانواده هم ارزشمندی و لیاقت خود را نشان داده اید و هم ارزشمندی خانواده را سبب شده اید و هم احترام دیگران را نسبت به خانواده خود انگیخته اید و از همه این ها مهتر حمایت و توجه خانواده را جلب کرده اید که این حمایت و توجه منجر به افزایش اعتماد به نفس و قوت قلب شما می شود.

63- برای اعتماد به نفس زمان بگیرید.
اعتماد به نفس یک صفت اکتسابی است که قابل پرورش است.
هر صفت قابل پرورش نیاز به زمانی برای پرورش دارد.
یکباره از اعتماد به نفس برخوردار نمی شوید احتیاج به زمان و تمرین دارد.

64- از خدا هدایت بطلبید.
عامل بسیار مؤثر ارتباط با خداست.
کسی که از خدا حمایت می طلبد پشتوانه بسیار عظیمی را احساس می کند.
اعتقاد و هدایت از خدا توانایی شما را خداگونه می کند.
با خدا در ارتباط باشید. به او توکل کنید. او از یاری بخواهید. هر روز صبح بگویید:
امرز به خدا توکل می کنم و اداره عللی امور را به خدا می سپارم.
برنامه ده روزه اعتماد به نفس
1- هدف، از ابتدا در شما شعله ور باشد.

2- خیلی هم نسوزید. آتش تند دوام ندارد. آتش باشید اما ملایم. همیشه باشید. تندی فراوان از تداوم جلوگیری می کند. افراطی نشوید.
3- برنامه باید کم حجم و ملایم باشد.
کم کم اجرا کنید.
4- الهام بگیرید.
الهام همان چیزی است که به شما انگیزه می دهد.
5- اعلام نکنید.
اعلام کردن یعنی آب روی آتش ریختن. یعنی فرو ریختن هیزم ها.
6- اگر یک روز اجرا نکردیدکنار نروید.
7- برنامه 10 روزه شما و هر برنامه دیگر زندگی را فقط باید شما طرح کنید.
8- منتها, در این برنامه همه چیز گنجانده شود:
نکات 64 درس و آنکه باید در برنامه ریزی در نظر بگیرید:
1- ارتباط با خدا و حضور خدا در خود
2- تلقین به نفس مراقبت از رفتارهای خودشکنانه
3- برنامه خودشیفتگی
4- کمک به دیگران
بر اساس این 5 اولویت برنامه ریزی کنید و رفتار کنید و در هر کدام تنوع به خرج دهید.
در برنامه خود شیفتگی، بیشتر در همه جا و همان کارهایی انجام دهید که معمولاً نادید می گرفتید یا انجام نمی دادید و یا مشکل داشتید.

اعتماد بنفس ۵

 اعتماد بنفس ۵

35- کسی را تحقیر نکنید.
تحقیر کردن دیگران به هر شکل، در مفهوم کلی تر آن، یعنی تحقیر یک انسان. و تحقیر یک انسان یعنی این خاطره ذهنی پایدار که انسان ها خیلی وقت ها کوچک و حقیر و قابل سرزنش هستند.
تحقیر دیگران نیز مانند هر بیان و احساس دیگر شما، بازتابی به سوی شما دارد.
این موضوع را به خاطر بسپارید که حقیرترین افراد کسی است که به تحقیر دیگران می پردازد. تحقیر کردن، نوعی بی احترامی است و بی احترامی نوعی خود شکنی.
به جای اینکه به توجه و کشف جنبه های منفی و به قول خود مسخره و تحقیر آمیز دیگران بپردازید؛ به کشف جنبه های مثبت آن ها را مشغول شوید.
یادتان باشد تحقیر دیگران، یعنی تحقیر خود.
خودتان را تحقیر نکنید:
تحقیر خود چند جنبه دارد:
وقتی شما محرومیت های خود را به یاد می آورید به نوعی خود را تحقیر می کنید. این عمل، چنان افت روحی شما را سبب می شود که نقاط قوت خود را فراموش می نمایید و یا آن ها را چندان هم نقطه قوت تلقی نمی کنید.
فکر کردن در مورد آنچه ندارید، رفتار خودشکنانه است. اگر مشا دقیقاً به اطراف خود نگاه کنید، هر کسی عیبی دارد.
وقتی شما خود را با بالاتر از خود مقایسه می کنید؛ باز هم به نوعی خود را تحقیرمی کنید.
پیش از این گفته بود که برای پرورش اعتماد به نفس خود نگاهی به پایین و نگاهی به بالا بیفکنید. به پایین تر از خود نگاه کنید تا بدانید که چه دارید و چه هستید و شکرگزار باشید و به بالاتر از خود نگاه کنید تا پیشرفت نمایید.
آنچه که در این نگاه، بد و مضر و مخرب است اعتماد به نفس است، مقایسه ای است که به سرکوبی خود می انجامد. یعنی شما کسی را بالاتر از خود ببینید و خود را کمتر از او حس کنید.
در تعارفات کلامی خود را تحقیر نکنید:
خواهش می کنم، اختیار دارید، نظر لطف شماست، شما لطف دارید، خجالتم ندهید، چشم های شما قشنگند و ... این ها همه گفتارهای خودشکنانه است.
چرا وقتی ویژگی مثبتی را در مشا تحسین می کنند؛ به هزار تکاپو می افتید که آن را نفی کنید و خود را به هر آب و آتشی می زنید که نادرستی آن را اثبات کنید؟
در یک کلام، فقط بگویید متشکرم.
تعارفات کلامی را با متشکرم پذیرا باشید.
«متشکر» اگر واقعاً از دل برآید: به موشک اعتماد به نفس شما پرشی دیدنی می دهد.
متشکرم، خودپرستی نیست. دیگران هم، هرگز اینطور فکر نمی کنند.
وقتی از شما تعریف می کنند؛ این پا و آن پا نشوید، آرام بگیرید و به نرمی و با لبخند تشکر کنید.
اصل نگهداری، یادتان نرود.

36- برای قدرتمند شدن یکدیگر را تحسین کنید.
با تحسین هر ویژگی مثبت در دیگران، روح خود را غنی ساخته اید.
اگر می خواهید در روابط خود، قدرتمند باشید و همیشه اقتدار لازم را داشته باشید؛ جستجوگرانه ویژگی های مثبت دیگران را جستجو کنید و آن ها را تحسین نمایید. این کار شما, هم توجه شما را به نکات مثبت دیگران افزایش می دهد و هم شما را از توجه به جنبه های منفی آن ها باز می دارد.
تحسین نکات مثبت دیگران، درآنها تأثیر خوبی می گذارد و دیگران را تشویق به تکرار آن رفتار خوب میکند.
توجه به نکات مثبت و تحسین آن ها، منحصر به افرادی است که روح آزاد و بزرگ دارند؛ به شرط آنکه: دیگران را بیش از حد ستایش نکنید. بله باید دیگران و خصوصاً رفتار خوب دیگران را ستایش و تشویق و تحسین کرد؛ اما باید صادق و راستگو باشید.
از ویژگی مثبت اشخاص، فقط آنچه که دارند به شما دروغ میگویند یا مبالغه می کنند و نمی توانند تحسین آن ها را با تشکری واقعی، جذب خود سازید.
دلیل دوم: فرد مقابل، تا حدی به احساس و در تعارف غیر واقعی شما پی ببرد و در نتیجه روحیه شما تحت تأثیر قرار میگیرد.
دلیل سوم: با ستایش بیش از حد دیگران، خود را در حالت منفی یا پایین تر بودن قرار می دهید که بالطبع نتیجه ای جز احساس خود کم بینی نمیکنید الگوی خوبی می گیرید و تشویق و انگیزه پیشرفت پیدا می کنید.
دیگران را در حد خود، ستایش و تحسین کنید و نه بیشتر.
مراقب باشید که ستایش شما جنبه تحقیر خود را نداشته باشد. هنگام تحسین، خود را با فرد مقابل، مقایسه نکنید.
تملق نکنید:
تملق و چاپلوسی، یا همان ستایش بیش از حد صفتی استکه شخص یا صلاً از آن برخوردار نیست و یا اینکه کمتر از آن را دارد. در هر دو صورت، این موضوع یعنی: دروغ گفتن شما به خود و دیگران، که هم خود متوجه آن می شوید و هم دیگران.
چاپلوسی کردن و تملق گفتن یعنی: دست و پا زدن. خود را به آب و آتش انداختن برای خوشحال کردن و راضی نگهداشتن دیگری با بزرگ جلوه دادن او.
شاید هم یکی از هدف های چاپلوسی این باشد: چهار تا بگویم، دو تا میشنوم!
تملق گفتن، به طور غیر مستقیم، تمایل شخص را به تملق شنیدن و مورد ستایش و تحسین واقع شدن. نشان می دهد. شما باید همیشه به دیگران احترام بگذارید و آن ها را به خاطر صفات خود و ویژگی های مثبتی دارند: متعادل تشویق کنید همین.

37- از خوبی دیگران، قدردانی و تشکر کنید.
قدردانی و تشکر از دیگران، شکلی دیگر از تشکر از خود است.
وقتی که شما از خوبی دیگران، قدردانی و تشکر می کنید، هم شخص فهمیده و متشخص و محترمی معرفی می شوید و هم احساس خوبی پیدا می کنید.
انعکاس رفتار تشکرآمیز و سپاسگزارانه شما مطمئناً به صورت رفتار محترمانه طرف مقابل، به شخص شما باز می گردد.
تشکر از خوبی دیگران، ذهن شما را متوجه آن کار خوب می کند و ضمیر ناخودآگاه شما را متوجه اینکه هر کار خوبی شایسته قدردانی و ستایش است.
این تفکر پرانرژی و مثبت روی یک کار خوب، این خصلت را در شما توسعه می دهد.
تفکر، روی هر ویژگی سبب خوب و خلق آن می شود.
روحیه سپاسگزاری را در خود توسعه دهید.

38- در همه حال شکرگزار باشید.
کوچکترین احساس توانایی و کوچکترین اقدام شما، نوعی اعتماد به نفس است که حد آن نسبت به احساس و اقدام شما متفاوت است.
همین احساس و اقدام محدود عملاً یک نوع خود باوری است.
برای پرورش همه استعدادی، یکی از راه ها؛ پذیرش، توجه و بیان آن استعداد است.
شکرگزاری از هر خصلت و ویژگی مثبتی، هم نوعی توجه است و هم نوعی پذیرش و تکرار.
از خصلت های مثبت خود شکرگزاری کنید تا با این تلقین و توجه و پذیرش آن خصلت در شما گسترش یابد.
خدا هم در قرآن فرموده: لئن شکرتم لازیدنکم: نعمت ها را شکر و سپاس گویید تا آن ها را در شما زیاد کنم.
به خاطر اعتماد به نفسی که دارید، خدا را شکر کنید.
شکرگزاری از یک نعمت، ممکن است به شکل های زیر باشد:
سپاس مستقیم از خدا: بگویید خدایا شکر که چنین اعتماد به نفسی به من دادی.
گفتگو از آنچه که دارید: از اعتماد به نفس خود حرف بزنید.
استفاده از موهبت ها: عملاً اعتماد به نفس را به جریان بیندازید.
کمک به دیگران: به دیگران کمک کنید از اعتماد به نفس برخوردار باشند.

39- درباره اعتماد به نفس فکر کنید.
گفتم که تفکر، باعث جذب و خلق می شود.
اصولاً فکر شما دارای خاصیت جذب مغناطیسی است. شما در مورد هر چیز که فکر کنید، تابش های ذهنی شما با خاصیت جذب مغناطیسی، به دنبال جذب و خلق آن ذهنیت است. به شرط آن که این ارتعاش و تابش در شما تداوم یابد.
برای پرورش اعتماد به نفس، هر صبح و شب و حتی هر وقت که در طول روز، فرصت یافتید، بدان فکر کنید.
تفکر شما جذب و خلق شما را سبب می شود و شما کم کم این ویژگی مثبت را در خود می بینید.
برای از بین بردن عادت های بد، مناسب ترین راه، فکر کردن به عادت های خوب مقابل آن عادت ها است.
تنها و تنها به مفهوم اعتماد به نفس فکر کنید.

40- تکرار و تلقین را جدی بگیرید.
هیچ چیز به اندازه تکرار و تلقین و عبارت های تأکیدی مؤثر، نمی تواند ضمیر ناخودآگاه شما را تحت تأثیر قرار دهد.
انرژی یک عبارت تأکیدی تا حدی است که به یکباره نیروهای خفته و پنهان شخصی را بیدار می کند.
هر واژه، انرژی خاص خود را دارد و تأثیر پذیری افراد مختلف از یک انرژی واحد، متفاوت است.
عبارت های تأکیدی، انرژی بیشتری دارند.
برای خود عبارت های تأکیدی تهیه کنید. و با صدای بلند یا در درون خود هر روز و شب بخوانید.

41- در فرهنگ لغات خود شکست را تجربه معنی کنید.
شکست. اشتباه. خطا. ناکامی
این ها واژه هایی است که از آن سخت در هراسید.
سعی دارید که احتمالاً شکست نخورید یا مرتکب اشتباه نشوید.
و همین، مانع اقدام شما می شود.
اگر هم اقدام کنید و نتیجه ندهد آن را حذف شود بزرگترین شکست، مهلکترین ضربه و خطایی جبران ناپذیر می نامید.
آنچه که شما آن را شکست می نامید، زمینه و لازمه ایجاد اعتماد به نفس است. هر اقدامی که شما انجام می دهید یا نتیجه می دهد یا نتیجه نمی دهد.
شرط اینکه شکست های شما تجربه های عالی شما باشند و باعث رشد و پرورش اعتماد به نفس تان گردند، آن است که در این اوقات، سؤالات مثبت و مؤثری از خود بکنید.
در هر حالت (مثبت و منفی): موفقیت
تکرار موفقیت یعنی : اعتماد به نفس
دشواری ها کم دوامند اما افراد موفق دوام می آورند.

42- مسئولیت پذیر باشید.
مسئولیت پذیری، در راستای هدف، ایجاد حس توانمندی است.
وقتی مسئولیتی به گردن می گیرید و عواقب آن را از ابتدا تا انتها بر عهده می گیرید عملاً توانایی و خودباوری خود را به خود و اطرافیان تأکید می کنید.
بیکاری، عدم مسئولیت پذیری و گرفتن حالت انفعالی به خود، عملاً شما را در اقدام محدود می کند.
مسئولیت اموری را بپذیرید که مطمئن هستید توانایی انجام درست و عالی آن را دارید. این، در صورتی است که دیگران به شما مسئولیتی را واگذار می کنند.
اما در صورتی که موضوع، شخصی است و ضرر همگانی به دنبال ندارد، مسئولیت بیشتر و بالاتری را در نظر بگیرید؛ حتی اگر احتمال می دهید که نتیجه مطلوب نگیرید.
مسئولیت پذیری یعنی خودباوری و احساس توانمندی.
این حس را مدام به خود تأکید کنید، هر صبح.

43- عذر تراشی نکنید.
ساده ترین راه برای تغییر نکردن و اجتناب از دگرگونی، بهانه آوردن است.
اعتماد به نفس یک صفت تحسین برانگیز است و ما و اطرافیان ما، همیشه کسانی را که از اعتماد به نفس سرشاری برخوردارند، تحسین می کنیم.
تحسین، فقط برای ویژگی هایی است که شخص، با همت و تلاش فراوان، آن را در خود ایجاد کرده است و پرورش داده است.
عذر تراشی های متداول:
1- از سلامت کامل برخوردار نیستم. 2- زیاد باهوش نیستم. 3- خیلی پیر یا خیلی جوانم. 4- آخر در مورد من فرق می کند. 5- بدشانسی ولم نمی کند.
اگر عذر تراشی شما عدم سلامتی کامل است:
درباره بیماری خود صحبت نکنید. نگران سلامتی خود نباشید. خوشحال باشید که تا همین حالا سالم هستید.
اگر عذر شما، هوش شماست؛ هوش خود را دست کم نگیرید. درباره هوش دیگران اغراق نکنید.
اگر عذر شما، سن شماست؛ نسبت به سن خود خوش بین باشید. از فرصت های خود به خوبی استفاده کنید. اگر پیر هستید، به آنچه باقی مانده فکر کنید و فرصت آینده خود را به انجام کارهایی که واقعاً می خواهید اختصاص دهید.
اگر عذر شما، موارد 4 و 5 است؛ وقتی که هر چیز، حتی رطوبت هوا علتی دارد؛ خوش شانسی و بدشانسی یعنی چه؟ علت را جستجو کنید و درصدد رفع مانع برآیید.

44- در تصمیم های خود، تأخیر نیفکنید.
هر چه سرعت شما در تصمیم گیری بیشتر باشد؛ به سود خودتان تمام می شود.
برای آنکه تصمیم گیری شما سرعت پیدا کند، باید از نظم فکری برخوردار باشید.
نظم فکری یعنی اینکه بدانید ارزش ها و باورهای عمیق و درونی شما چیست و این ارزش ها هر یک چه اولویتی در ذهن شما دارند و تحلیل شما از هر یک از این ارزش ها چیست؟
برخوردار شدن از نظم فکری، به صورت وقت احتیاج دارد.
وقتی شما ارزش های فکری خود را سازمان و نظم نمی دهید و اولویت ها را (هر چند کلی) مشخص نمی سازید، عملاً همه انتخاب ها در یک سطح قرار می گیرد و شما می دانید که قرار گرفتن در چنین وضعیتی چقدر ناخوشایند است.
کارت نظام ارزشی خود را که همراه دارید؟
با داشتن این کارت مواردی که به ذهن شما می رسید، در راستای کدام ارزش فکری شماست. و بعد آن کاری را انجام دهید که در راستای ارزش فکری برتر شماست.
به تصمیم های خود پایبند باشید. برای رسیدن به این هدف به دنبال هر تصمیمی فوراً و بدون معطلی اقدام کنید.
کاری در جهت تصمیم خود انجام دهید. مهم نقطه شروع است. بعد به راحتی ادامه دهید.

45- کتاب های الهام بخش بخوانید.
کتاب های الهام بخش در حقیقت، اندیشه و احساس نویسندگان موفقی است که همیشه در پیش شما حضور دارند مطالعه کتاب های الهام بخش، شبیه ملاقات و معاشرت با افراد موفق است.
وقتی شما با آدم های موفق نشست و برخواست می کنید حس اعتماد به نفس در شما به وجود می آید گویی که این حس کاملاً مسری است و ایده های ذهنی و احساسات قلبی آن ها به شدت در شما تأثیر می گزارد.
وجود هر کس در هاله ای از انرژی قرار دارد. این انرژی ها که بیشتر منشأ ذهنی دارند؛ اطراف هر شخص را فرا گرفته اند. انرژی های ذهنی بسته به نوع اندیشه ای که شخص، در سر می پروراند. فرکانس های متفاوت دارد.
فرکانس های ذهنی شما در روابط و برخوردهای شما دایماً روی یکدیگر اثر می گذارند.
مطالعه کتاب های الهام بخش و تأثیر گذار مثبت نیز تابش های ذهنی نویسنده را به شما انتقال می دهند.

46- رهبر باشید.
کارها را تفویض و تقسیم کنید.
کسانی که از اعتماد به نفس سرشار برخوردار هستند, نه تنها مسئولیت پذیرند و به مسئولیت های خود به خوبی عمل می کنند بلکه اداره مسئولیت های دیگران را نیز به عهده می گیرند.
رهبری یک گروه، و تفویض و تقسیم اختیارات به تعداد افراد بر اساس توانمندی آن هاست. 
رهبران، نظارت بر مسئولیت دیگران را نیز بر عهده می گیرند اما به هیچ عنوان مسئولیت دیگران را بر دوش نمی کشند.
رهبر ، فقط و فقط وظیفه خود را انجام می دهد و بر دیگران، ناظر است.
رهبر فداکار نیست و وظیفه دیگری را به خاطر پیشرفت مجموعه انجام نمی دهد. (به مفهوم غلط آن)
رهبر نه تنها بیش از دیگران کار نمی کند بلکه حتی مسئولیت کمتری را می پذیرد تا بیشتر بتواند فکر کند و هماهنگی به وجود بیاورد.
در زندگی خود ابتدا یک سرباز لایق و شایسته و بعد یک رهبر شایسته و سزاوار باشید.

47- مانند آدم های متشخص عمل کنید.
برای رشد و پیشرفت در هر زمینه ای خصوصاً عادات و اخلاق نیک مانند اعتماد به نفس، شما باید یک الگوی ذهنی و عینی داشته باشید.
یک فرم خوب از کسی که اعتماد به نفس دارد در ذهن خود داشته باشید و شخص یا اشخاصی را که به صورت عینی و واقعی از اعتماد به نفس برخوردارند، پیش رو.
اعتماد به نفس، موضوعی است که تا حد فوق العاده زیادی وابسته به شخصیت است. هر چه منش شما مثبت تر، سالمتر، آراسته تر، ساده تر و محترم تر باشد؛ اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنید.

اعتماد بنفس ۴

 اعتماد بنفس ۴

20- همیشه تبسمی بر لب داشته باشید.
اولین نماد درونی اعتماد به نفس رضایت خاطر است.
کسانی که اعتماد به نفس عالی دارند در درون خود با احساس توانایی ها و تا حدی به فعالیت درآمدن این توانایی ها احساس خوب و رضایت خاطر عمیقی دارند.
نماد بیرونی و تظاهر خارجی این رضایت خاطر تبسمی است که شما بر لب دارید.
نه تنها اعتماد به نفس شما، شما را به این رضایت درونی و تبسم بیرونی وا میدارد بلکه بهتر از آن تبسم خود به تنهایی رضایت خاطر و اعتماد به نفس را به شما القا می کند.
از این پس به هیچ عنوان بدون تبسم از منزل خارج نشوید.
از همه مهمتر اینکه در تنهایی نیز متبسم باشید.
تبسم هم آرامش صورت و آرامش جسمی شما را سبب می شود و هم رضایت خاطر و اعتماد به نفس را در شما القا می کند.
با تبسم، هم خود آرام می گیرید و اعتماد به نفس را در وجود خود گسترش می دهید و هم اینکه این ویژگی ها را در دیگران پرورش می دهید.
پس تبسم و خندیدن را تمرین کنید.

21- حالت بگیرید.
در روانشناسی بحث جالبی به نام حالت ها و رفتارها وجود دارد.
هر رفتار الزاماً حالتی خاص را می طلبد. شما برای جنگیدن، باید حالت جنگیدن و مبارزه را به خود بگیرید تا جنگاوری خوب باشید.
حالت ها، رفتار ها را شکل می دهند.
همان طور که هر رفتار حالت خاص خود را می طلبد هر حالت رفتار خاص خود را ایجاد می کند.
حالت کسانی را به خود بگیرید که موفق، مصمم، پرتلاش و با اعتماد به نفس هستند.
در کمال آرامش قدم ها را محکم بردارید. با چهره ای متبسم و رویی گشاده راه بروید.
حالتی به خود بگیرید که گویی از زندگی خود کمال رضایت خاطر را دارید و هدفدار و جهت دار هستید.
لخت و کشیده راه نروید. قوز نکنید. پاها را بر زمین نکشید. سر را بالا نگهدارید و به اشیاء بیش از اشخاص نگاه کنید.

22- تنفس عمیق را تمرین کنید.
اعتماد به نفس تا حد فوق العاده زیادی به احساس شما نسبت به خود و به میزان آرامش شما وابسته است.
تمامی افراد افسرده و کم روحیه بدون استثناء تنفس سطحی دارند. میزان تبادل هوا در هر دم و بازدم بسیار بسیار کم است. آن ها فقط با بخش های فوقانی قفسه سینه خود تنفس می کنند. مسلماً هیچ فرد افسرده و کسل و بی روحیه ای نمی تواند از احساس عزت نفس و اعتماد به نفس برخودار باشد.
یکی از راه های از بین بردن اضطراب، همین عادت کردن به تنفس عمیق است. اگر به افراد مشخص نگاه کنید که عنان اختیار خود را به خشم و خشونت نمی سپارند و حتی در بحرانی ترین شرایط بر عواطف و هیجان های منفی خود مسلط هستند می بینیم که تنفس عمیقی دارند.
عادت کنید عمیق نفس بکشید و شکل آگاهانه تر و عمیق تری به تنفس خود بدهید.
خوب بخوابید:
خوب خوابیدن یعنی افزایش عمیق تنفس هنگام خواب یعنی آرامش. یعنی شارژ عصبی و مغناطیسی ذهن و همه این ها یعنی انرژی دوباره. روحیه دوباره. ضربه پذیری کمتر و اعتماد به نفس بیشتر.

23- بر خود مسلط باشید.
اینکه شما احساس کنید بر خود مسلط هستید یک امر کاملاً ضروری است.
تسلط بر خود جنبه های مختلفی دارد. مثلاً تسلط بر جسم و بدن.
هر گونه کاهش انرژی که با عدم فعالیت و سستی شما ایجاد می شود و به ضعف روحی منجر می گردد و برای اعتماد به نفس، مخرب است.
تسلط بر جسم، توانایی جسمی و روحی و تسلط بر عواطف و امیال را به ارمغان می آورد که به اعتماد به نفس منجر میشود.
تسلط بر نفس:
جنبه دیگر تسلط بر خود، تسلط بر امیال و غرایز است که نشان از قدرت اعتماد به نفس دارد.
آن ها که از اراده و اعتماد به نفس برخوردار نیستند، به هر خواهش تنی، تن در میدهند و به هر خواهش نفس دل میسپارند.
کسی که بر نفس خود تسلط دارد، به اطرافیانش ایمان و اعتقاد و اعتماد را القا می کند.

24- ارتباط با خدا و نیروی توکل:
به خدا توکل کنید.
هر چه ارتباط شما با خدا یعنی آن نیروی عظیم و آن خرد لایتناهی و آن قدرت بی پایان بیشتر شود اعتماد به نفس بیشتری را در خود تجربه میکنید.
هر چه ارتباط شما با خدا محدودتر گردد ترس و اضطراب بیشتری بر شما چیره میشود. ترس از شکست ، ترس از ورشکستگی، ترس از دشمنان، ترس از رقیبان ، ترس از مرگ.
مرد عربی از پیامبر پرسید چه کنم تا از دشمن هیچ آسیبی به من نرسد؟ حضرت فرمود: به خدا توکل کن.
در سایه توکل به خدا و ارتباط با او وقتی در راستای تلاش خود همه چیز را به خدا می سپارید نیرویی معنوی و عظیم به شما دست میدهد.
خداوند فوموده: ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم:
اگر مرا یاری کنید، شما را یاری می کنم و قدم هایتان را استوار می گردانم.
چه چیزی بهتر از آن که خدا خود ما را یاری کند؟
وقتی شما خدا را پشتوانه خود احساس می کنید , اعتماد به نفس و آرامشی ژرف را تجربه می نمایید.

یاری خدا یعنی بر اساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن، کمک به دیگران، احترام و احسان به والدین. یاری خدا در واقع همان یاری کردن به خود است.
با خدا در ارتباط باشید و از عظیم ترین نیروی هستی در همه کار خود یاری بجویید.

25- کمک به دیگران
یک اقدام عملی برای افزایش اعتماد به نفس پس از توجه به خود کمک به دیگران است.
در برنامه زندگی خود حتماً وقتی را به خانواده اختصاص دهید و مسئولیت ها و وظایفی را تقبّل کنید. بخشی را هم به دیگران به کسانی غیر از اعضای خانواده اختصاص دهید.
کمک هایتان واقعی و مؤثر باشد. به جای اینکه به گرسنه ای ماهی بدهید تا شکمش را سیر کنید به او ماهیگیری یاد بدهید تا از این پس خودش بتواند خودش را سیر کند و به کمک شما احتیاجی نداشته باشد.
کمک هایی که دیگران را به شما وابسته می کند. به هیچ وجه کمک نیستند و در حقیقت به نوعی ظلم و ستم هستند.

26- خود را به دیگران وابسته نکنید.
اعتماد به نفس با هر نوع وابستگی منافات دارد.
وابستگی به یک شیء وابستگی به یک فرد وابستگی به هر چیز مخرب است.
همه این ها همه موقعیت ها و تمام وضعیت ها وسایلی هستند برای استفاده و بهره برداری شما. برای رشد و پیشرفت شما.
آرامش و خوشحالی و دیگر احساسات خود را به دیگران وابسته نکنید. نه به شخصی نه به محیطی و نه به چیزی دیگر. سهراب سپهری می گوید: سایبان آرامش ما ، ماییم.
هیچ کس نمی تواند اسباب آرامش و رضایت خاطر شما را فراهم کند به جز شما.
هیچ کس تحت هیچ شرایطی نمی تواند در شما آرامش خوشحالی و خرسندی بیافریند مگر خود شما.
مراقب باشید، دوست داشتن و علاقه شما، ابتدا متوجه خود شما باشد و بعد متوجه دیگری گردد.
و شما دیگری را همیشه به خاطر روح انسانی و رفتار او باید دوست بدارید تا این دوست داشتن روح انسانی را در هم نشکند.
خود را تحت هیچ شرایطی به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکنید.

27- خوشحالی یعنی در مورد خود احساس خوبی داشتن.
احساس موفقیت، برای پرورش اعتماد بنفس بسیار مؤثر است اما از این مؤثرتر احساس رضایت خاطری است که شما از خود دارید.
هر آنچه که سبب می شود خودتان یا دیگران را خوشحال ببینید، احساسی است که در آن لحظه نسبت به خود دارید.
وقتی در موضوعی ناموفق می شوید شکست شما چندان مهم نیست مهم آن است که آن شکست را چگونه تلقی می کنید.
اما اگر می خواهید از اعتماد به نفس سرشار برخودار شوید باید از هر گونه احساس عدم رضایت در مورد خود پرهیز کنید و بنابراین حتی در مواقع شکست نیز باید آن را به شیوه خوشایندش در نظر بگیرید.
نسبت به جسم، روح، رفتار و زندگی خود احساس خوبی داشته باشید و آن را تقویت کنید.

28- دگرگون شوید.
یکی از مهمترین موانع تغییر ترس از بی ثبات جلوه نمودن است.
شما تا به امروز شخصیتی داشته اید که دیگران شما را با آن می شناسند.
شما دوست دارید این هویت خود را حفظ کنید حتی اگر منفی باشد.
دیگران را محکوم نکنید خودتان به آن ها اجازه داده اید که اینگونه در مورد شما فکر کنند.
وقتی به علت این طرز تفکر دیگران حاضر نیستید تغییر کنید به آن ها اجازه می دهید که از این پس هم در مورد شما فکر کنند.
ولی تغییر کردن به هیچ وجه بی ثبات بودن را به اثبات نمیرساند. زندگی سراسر فرآیند تغییر و تحول است. کسی که تغییر نمی کند مرده است.
شما باید آن ها را عادت دهید که شخصیت مثبت و مستقل شما را بپذیرند و خود را تغییر دهند.
این، مفهوم واقعی ثبات قدم و ثبات رأی است. اینکه شما برای بهتر بودن و بهتر شدن پافشاری و ابرام کنید و تحت تأثیر دیگران قرار نگیرید.
از اینکه دیگران چه می گویند نگران نباشید.
بی هیچ ترسی مسیر دگرگونی خود را بپیمایید.

29- همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند.
هر ایده نو و عقیده تازه ای مسلماً مخالفانی دارد. همیشه نیمی از مردم با نیمی از افکار شما مخالفند.
اساساً اینکه بخواهید دیگران با ما موافق باشند یعنی اینکه از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستید.
میل به موافقت دیگران یعنی میل به تأیید آن ها زمانی اتفاق می افتد که شما خود را باور نداشته باشید.
آنتونی رابینز می گوید: ایده ها ی بزرگ همیشه ابتدا مورد تمسخر واقع می شوند بعد مخالفت و انتقاد روبرو می شوند. و بعد پذیرفته می شوند.
البته نباید شما به امید تأیید آینده دیگران مخالفت های امروز آنان را تحمل کنید. این هم خود یعنی انتظار تأیید دیگران که ناشی از عدم اعتماد به نفس است.

30- سعی نکنید همه را راضی نگهدارید.
کسانی که می خواهند از آن ها راضی باشند عملاً در تلاشند که خود نباشند. وقتی که خود نباشند باور خود هم نمی توانند باشند.
کسی که می خواهد همه از او راضی باشند مجبور است در آن واحد ارزش ها باورها و سلیقه های مختلفی را بپذیرد چه وحشتناک!
این آشفتگی ذهنی و درونی و صرف انرژی فراوان برای اهداف پراکنده متضاد یا متفاوت باعث می شود که شخص ناموفق گردد.
این افراد، بیش از همه در خود شیفتگی ضعف دارند.
هیچ وقت این نکته مهم را از یاد نبرید که تمامی انسان های موفق حتی فرستادگان خداوندی نسبت به مخالفین خود موافقین بسیار کمتری داشتند. دریغ از یک استثناء!
تلاش برای جلب موافقت همه کاملاً بیهوده است و ضد اعتماد بنفس است زیرا همیشه به شک می انجامد.

31- برای خود ارزش و احترام قائل باشید.
اعتماد به نفس خیلی از شما به خاطر نظر و عقیده ای که دیگران نسبت به شما دارند به راحتی تغییر می کند.
یعنی اگر دیگران به شما احترام نگذارند و برای شما ارزش قائل نشوند و به هر شکلی نسبت به شما بی احترامی کنند، احساس بدی به شما دست می دهد و اعتماد به نفس خو را از دست می دهید.
اگر شما عصبی و ناراحت می شوید به سلامت روحی خود بی توجهید.
اگر کارتان را به تأخیر می اندازید و برنامه شخصی دارید، به وقت و عمر خود بی توجهید.
گر شما نسبت به خود بی قید و بی توجیهد و کوچکترین ارزش و احترامی برای خود قا ئل نیستید باید به یقین منتظر باشید که به شما بی توجهی و بی احترامی شود. سلامت جسمی و روحی شما به خطر بیفتد و آزار ببینید.
برای خود احترام و ارزش فراوان قائل شوید و به نیازهای خود از جمله آرامش و استراحت توجه فراوان کنید.
خود را ما خطاب نکنید:
بیان نظرهای شخصی با واژه « ما» نوعی رفتار خود شکنانه است.
یعنی: « من» به تنهایی که کسی نیستم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
وقتی شخصی «من» خود را قبول ندارد و خود را به تنهایی یک تن کامل نمی پندارد، برای آنکه احساس کند پشتوانه ای دارد و دیگران هم او را قبول دارند، از واژه «ما» استفاده می کند.
تکرار واژه ما بجای واژه من اتکای به نفس و خود باوری را کاهش می دهد. چنین فردی در شرایط مختلف اجتماعی برای انجام اهداف خود به دنبال پشتوانه ما و من های دیگر می گردد

تا ما از قدرت اجرایی لازم برخوردار شود.
همچنین از فعل جمع هم برای بیان کارهایی که خود انجام داده اید، استفاده نکنید. من خود را کامل احساس کنید. توانمند و مقتدر!
اگر نظر خاصی دارید، آن را با جرأت و شهامت بیان کنید از جانب شخص خودتان بگویید: من معتقدم به دنبال آن میتوانید نظر دیگران را که موافق نظر شماست. بیان کنید. اما مراقب باشید که بیان نوعی نظر دیگران، دلیل بر عدم تأیید خود نباشد. وقتی نظر خود را می گویید به تکاپو نیفتید که عقیده دیگری را هم سریعاً بیان کنید تا «من» شما تقویت شود.
عقاید خودتان را فقط از جانب خودتان بگویید.

32- از بحث کردن جداً اجتناب کنید.
بحث نکنید!
بحث کردن به هر شکل و فرمی که باشد ارزش و اعتبار شخصیتی شما را می کاهد.
بحث و جدول, هیچوقت نتیجه نمی دهد. رو به جلو نمی رود.
در بحث، هیچ کس شنونده خوبی نیست؛ هر دو طرف نسبت به هم بی توجهند. هر یک از دو طرف، تنها به این توجه دارند که حقانیت خود را ثابت کند.
در بحث،به ارزش های فکری و باورهای شخص، بی توجهی می شود؛ هر کس می خواهد دیگری را بکوبد و اگر یکی به اندازه کافی نتواند اینکار را بکند؛ آنچه را که به موضوع مربوط نیست؛ می کوبد تا دلش خنک شود!
بحث، همیشه خشونت و تنفر را به دنبال دارد نه پیشرفت و اصلاح را.
یک ذهنیت مثبت، هیچ وقت، بحث کردن را پیشه خود نمیکند! این هم یکی دیگر از مواردی است که در اصل نگهداری باید رعایت کنید.
بحث کردن یک رفتار خودشکنانه است. سرکوبی اعتماد به نفس به دست خود و به یکی از بدترین شکل های ممکن.

33- به دیگران عشق بورزید.
عشق ورزیدن به دیگران، پس از عشق ورزیدن به خود، دومین موشک اعتماد به نفس شماست.
اعتماد به نفس را در خود توسعه دهید. تمامی انسان های کره زمین را دوست داشته باشید.
حضرت مسیح (ع) می فرماید: دشمنت را دوست بدار!
شما به راحتی می توانید کسانی را که انسان های خوب و مثبتی هستند؛ دوست داشته باشید و حتی نسبت به آنان سرشار از عشق شوید.
مهم این است که انسان ها را در بدو امر، تنها و تنها به خاطر انسان بودنشان دوست داشته باشیم نه با توجه به رفتارشان.
اگر به آنچه که در این هستی است، به عنوان یک آفریده الهی نگاه کنید و در هر چیز، نشانی از خدا بیابید، همه چیز و همه کس را دوست خواهید داشت.

34- همه را ببخشید.
روح خود را آزاد کنید:
آن ها که از اعتماد سرشارند؛ روح بزرگ و غنی و آزاد دارند.
هرگونه وابستگی ذهنی و جسمی و روحی به کوچک شدن انسان می انجامد.
همانقدر مشتاق و علاقه مند به اهداف خود باشید و برای رسیدن به آن ها تلاش کنید که آمادگی رها کردنشان را دارید.
یکی از مهمترین چیزهایی که وابستگی ذهنی و عاطفی ایجاد می کند و مانع غنی شدن و آزادی روح می شود؛ نبخشودن دیگران است.
هر کسی و به هر شکلی به شما بدی کرده؛ او را ببخشایید. به جای آنکه با کینه به آزار روح خود و بی توجهی نسبت به خود مشغول شوید و نهال اعتماد به نفس خود را بخشکانید؛ او را ببخشایید و رها کنید و حتی در او دعای خیر و طلب هدایت کنید تا روح شما بزرگ و غنی شود.
خود را نیز ببخشایید:
اگر کار اشتباهی انجام داده اید، یا گناهی مرتکب شده اید؛ نگویید؛ خود را به خاطر این کار هرگز نمی بخشایم.
نبخشودن خود یعنی همچنان در گناه و اشتباه باقی ماندن.
نبخشودن خود یعنی صدها بار آن اشتباه را در ذهن تکرار کردن و صدها بار احساس گناه را در ذهن، تشدید نمودن.
تشدید احساس گناه یعنی کشتن خود به دست خود به فجیع ترین شکل ممکن!
به جای اینطور مجازات کردن خود، سعی کنید گذشته خود را با روحی آزاد که تنها با بخشودن به دست می آورید، جبران کنید.
رفتار شما جدا از شماست:
همیشه متوجه باشید که مرزی میان شما و رفتار شما وجود دارد.
انسان، بالفطره خوب است و پاک. روح الهی در او در جریان است. حالا اگر اشتباهی کرد و رفتار بدی از او سر زد؛ نباید خودش را نفی کند.
خداوند خودش فرموده که اگر کسی واقعاً از اشتباهی پشیمان گشته، به درگاه او توبه کند؛ بخشوده می شود. حتی در احادیث آمده است که کسی که توبه کامل کرده باشد یعنی درصدد جبران گناهش برآمده باشد؛ مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.
بخشودن را بیاموزید. خودتان و دیگران را ببخشایید و روح خود را رها کنید.
برای رهایی از احساس گناه، روی کاغذ بارها بنویسید:
خود را بخشودم. رها شدم. خود را کاملاً بخشودم.
چقدر رها و آزاد هستم. سبک شدم. خداوند مرا می بخشاید.