شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب
شکوفه های گیلاس

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

یا علی علیه السلام

وای به من، من و ثنای علی
عفـو کند مـرا خدای علی
جهان چه قابل که فدایش شود
فاطمه گـردیـده فدای علی
آینۀ روی خدا چهر اوست
دین تمام انبیا مهر اوست
****
کیست علی؟ معلم جبرئیل
کیست علی؟ پیر هزاران خلیل
کیست علی؟ امیر، خیرالامیر
کیست علی؟ وکیل نعم الوکیل
کیست عـلی؟ تمـام آیین من
عقل من و عشق من و دین من
****
پاک سرشتم که سرشتم علی است
مرغ بهشتم که بهشتم علی است
«میثم» بی دست و زبانم، ولی
هر چه که در نخل نوشتم علی است
گو که در آرند ز تن پوستم
تـا ابـدالـدهر علی دوستم
****

صیام تا قیام 2 - غلامرضا سازگار

جملات سنگین آموزنده و بسیار عمیق

دوست دارم که دمادم نفسی تازه کنم

کنج ایوان بنشینم نفسی تازه کنم

زیر آن بارش باران که دلم میخواهد

راستش از تو چه پنهان که دلم میخواهد،

تا نفس هست دمادم به علی فکر کنم

فارغ از عالم و آدم به علی فکر کنم

تا غمی را که به دل هست ز خاطر ببرم

فقط از وصف علی لذت وافر ببرم

قصه هیبت این مرد شنیدن دارد

چشم وا کن که به تصویر کشیدن دارد


شب همان شب که سفر مبدأ دوران می شد
خط به خط باور تقویم مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب

صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها

باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند

جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر

بی زره آمده در معرکه یک بار دگر

تا خود صبح خطر دور سرش می رقصید

تیغ عریان شده بالای سرش می رقصید

مرد آن است که تا لحظه ی آخر مانده

در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

گرچه باران به سبو بود و نفهمید کسی

و محمد (ص) خود او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها

بازهم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند

جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد

آیه ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم خطر عشق مکن

جگر شیر نداری سفر عشق مکن

عنکبوت آیه ای از معجزه بر سر در دوخت

تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت

از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر

از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر

یازده قرن به دل سوخته ام می دانی

مهر وحدت به لبم دوخته ام می دانی

باز هم یک نفر از درد به من می گوید

من زبان بسته ام و خواجه سخن می گوید:

"من که از آتش دل چون خم می در جوشم

مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم"

طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست

شقشقیه است و سخن گفتن از آن آسان نیست

ادامه نوشته

اشعار زیبا در مدح علی علیه السلام

کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یکبار من عاشق نشوم می میرم
سالی یکبار اجازه بده لیلات کنم

همه جا رفتمو دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی تو ایم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

از تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آنقدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

از خدا خواسته ام هرچه که دارم بدهم
جای آن چشم بگیرم که تماشات کنم

تو همانی که خدا گفت : تو رب الارضی
سجده بر اشهد ان لایی الات کنم

مثل ما ماه پیمبر به خودت ماه بگو
اشهد ان علی ولی الله بگو

آینه هستمو آماده ی ایوان شدنم
آتشی هستم و لبریز گلستان شدنم

چند وقتی است به ایوان نجف سر نزدم
بی سبب نیست به جان تو پریشان شدنم

سفره ی نان جویی پهن کن ای شاه نجف
بیشتر از همه آماده ی مهمان شدنم

آنکه از کفر در آورد مرا مهر تو بود
همه اش زیر سر توست مسلمان شدنم

از چه امروز نیفتم به قدومت وقتی
ختم شد سجده ی دیروز به انسان شدنم

علی اللهی ما را به بزرگیت ببخش
پیش تو مستحق این همه حیران شدنم

ده ذی الحجه ی من هجده ذالحجه ی توست
هشت روز است که آماده قربان شدنم

ادامه نوشته