شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

شکوفه های گیلاس

مرد تنهای شب

شعر و

آنقدر به مردم این زمانه بی اعتمادم که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم زمین را از زیر پایم بکشند

عکس پروفایل عاشقانه

فکر کـن قهـــــــوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فـــــرض محالت باشد

ازخدا ساده بپرسی که تواصلا هستی !؟
گریـه ات باعث تکــــــــــرار سوالت باشد

چمدان پر بکنیُ خاطـــــــــره ها را ببری
عکسهایش همـــــه ی عمر وبالت باشد

روزوشب قصه ببافی که تورا می خواهد
باز پیچیــــــــــده ترین شکل خیالت باشد

توی تنهــــــــایی خود فکر مسّکن باشی
قرص اعصاب فقــــط چاره ی حالت باشد

"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق حلالت باشد

ادامه نوشته

راهب

آدمهاى مثبت اندیش هم افکار منفى دارن، اما نمیذارن اون افکار رشد کنه و نابودشون کنه

عکس نوشته انگلیسی

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست لیوان سر بکشه.
شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت. استاد پرسید : مزه اش چطور بود ؟ شاگرد پاسخ داد : بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش پیرهندو از شاگردش خواست یه

ادامه نوشته

یک نفس با ما نشستی خانه

یک نفس با ما نشستی

چـند وقتیســت هــر چــه مـیگــردم هیــچ حرفــی بهتـــــر از سکــوت پیدا نمی کنــــم نگـاهـــم امــا گاهــی حرفــــــــــ می زند گاهــی فریــاد می کشـــد و من همیشـــــه به دنبــــال کســـی می گردم کــه بفهمــد یک نگـــاه خستـــه چــه میخواهـد بگویـد

عکس نوشته عاشقانه

یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت

خانه ات آباد کین ویــــــــــرانه بوی گل گرفت

از پریشان گویی ام دیــــــدی پریشان خاطرم

زلف خودرا شانه کردی شانه بوی گل گرفت

پرتو رنـــگ رخت با آن گل افشانی که داشت

در زیارتگــــــــاه دل پــــــروانه بوی گل گرفت

لعل گـــــل رنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد

ساقی اندیشه ام پیمــــــــــانه بوی گل گرفت

عشق باریدوجنون گل کرد و افسون خیمه کرد

تا به صحرای جنون افســـــانه بوی گل گرفت

از شمیم شعــــــــــر شور انگیز آتش عاشقان

ساقی و ساغر می و میخــانه بوی گل گرفت

ادامه نوشته

شفا در جمکران

بیا بیمار خسته گشته از درد 
که درمانگاه برتر جمکران است 
به دارو خانه مهدى گذر کن 
دوایش لطف داور جمکران است

مسجد مقدس جمکران

متولد ملارد کرج هستم و بعد از ازدواج در سن 18سالگى به رفسنجان رفتم، الان شش سال است، که ساکن رفسنجان مى‏باشم داراى 2فرزند به نامهاى محمد و مریم هستم. 

شروع ناراحتى و بیمارى: یک ماه قبل از ماه رمضان 1419از ناحیه گردن دچار درد شدیدى شدم به دکتر مراجعه نمودم، تشخیص دکتر سینوزیت بود، دارو داد و دردم آرام‏تر شد، از نوزدهم‏ ماه‏رمضان احساس‏ کردم چشم من کوچک‏تر مى‏شود و هنگام صحبت صورت و لبم کج مى‏شد و بیمارى من از اینجا شروع شد، سپس حالت‏ تشنج واز سرانگشتان پا شروع می‏شد و از خود بى خود مىیشدم، دیگران‏ بهتر مىیدانند که چه حالى داشتم.

ادامه نوشته

یا بی بی دو عالم

 یا زهرا سلام الله علیها

یا زهرا (س)

عکس نوشته دخترانه

چون خدا خلقت صدیقه ی کبرا میکرد

جلوه ی صورت خود را متجلا میکرد

رازی از اعظم اسمای صفات خود را

یک به یک با صفت فاطمه معنا میکرد

ازدواج علی و فاطمه با آن برکات

چشمه ای بود که پیوند دو دریا میکرد

مهر زهراست شفاعت ز گناه امت

این صداقیست که او خویش تقاضا میکرد(صداق:مهریه)

مرتضی چشم خدا بود و خدا را می دید

هرزمانی که به زهراش تماشا میکرد

اول و خاتمه ی هر سفری پیغمبر

قصد احرام حرمخانه زهرا میکرد

فضّه ی خادمه اش مرتبه ی مریم داشت

قنبر خانه ی او کار مسیحا میکرد
(سیدرضا مؤید)

ادامه نوشته